- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
ناچیز بودن جزای دنیوی شاه جنایتکار
بعضی از کارها هست که جزای آن در این دنیا نمیشود؛ امکان ندارد. هر «جانی» یک نفر آدم است، مثل سایر مردم است، یک جان دارد و یک حیات دارد؛ این جانی اگر چنانچه ده هزار نفر را کشته باشد [و] ما بخواهیم برای ده هزار نفر این را مجازات کنیم، چطور مجازات کنیم؟ یک جانی که صد نفر را، به آن طرزی که میدانید در شکنجه قرار داده، یعنی آن طرزی که شنیدید در شکنجه قرار داده، حالا ما بخواهیم این را مجازات کنیم، چطور مجازات کنیم؟ نمیشود، یک جان دارد؛ ما غایت امر این است که او را بکشیم؛ غایت امر این است که نه، او را فرض کنید با شکنجه بکشیم. اما او که یک [نفر را] شکنجه نکرده، یک نفر را نکشته که در مقابل یک کشتن یک کشتن، و در مقابل یک شکنجه یک شکنجه. شکنجه گرهایی که از خارج هم تعلیم بر میداشتند، اینها فوج فوج مردم را شکنجه کردهاند! اینهایی که جوانهای ما را کشتهاند - بعضی از آنها عدد بسیاری از جوانهای ما را کشتند و از بین بردند - اینها آنقدری که ماها میتوانیم شکنجهشان کنیم و ماها میتوانیم جزا به آنها بدهیم یک امر ناچیزی است.
صورت اعمال در ماورای طبیعت
لکن یک جای دیگری هم هست که در آنجا شکنجههایی است که ما نمیتوانیم بفهمیم. و آن از خود اعمال است. اینطور نیست که نظیر اینجا یک فراشی از خارج بیاید و شکنجه کند. خود عمل انسان چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان میرسد. و چنانچه «عمل» ناصالح باشد، همان به او میرسد؛ و مَنْ یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَراً یَرَه. از آن طرف هم: فَمَن یَعمَل مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ. (1) خودش را میبیند. هر ذرهای که انسان عمل میکند یک صورت ماوراء طبیعت دارد. اینجا زبانش را آدم دراز میکند، زبان درازی میکند، یک مسلمانی را، یک مؤمنی را فحش میدهد، غیبت میکند؛ آن مؤمن فرض
بعضی از کارها هست که جزای آن در این دنیا نمیشود؛ امکان ندارد. هر «جانی» یک نفر آدم است، مثل سایر مردم است، یک جان دارد و یک حیات دارد؛ این جانی اگر چنانچه ده هزار نفر را کشته باشد [و] ما بخواهیم برای ده هزار نفر این را مجازات کنیم، چطور مجازات کنیم؟ یک جانی که صد نفر را، به آن طرزی که میدانید در شکنجه قرار داده، یعنی آن طرزی که شنیدید در شکنجه قرار داده، حالا ما بخواهیم این را مجازات کنیم، چطور مجازات کنیم؟ نمیشود، یک جان دارد؛ ما غایت امر این است که او را بکشیم؛ غایت امر این است که نه، او را فرض کنید با شکنجه بکشیم. اما او که یک [نفر را] شکنجه نکرده، یک نفر را نکشته که در مقابل یک کشتن یک کشتن، و در مقابل یک شکنجه یک شکنجه. شکنجه گرهایی که از خارج هم تعلیم بر میداشتند، اینها فوج فوج مردم را شکنجه کردهاند! اینهایی که جوانهای ما را کشتهاند - بعضی از آنها عدد بسیاری از جوانهای ما را کشتند و از بین بردند - اینها آنقدری که ماها میتوانیم شکنجهشان کنیم و ماها میتوانیم جزا به آنها بدهیم یک امر ناچیزی است.
صورت اعمال در ماورای طبیعت
لکن یک جای دیگری هم هست که در آنجا شکنجههایی است که ما نمیتوانیم بفهمیم. و آن از خود اعمال است. اینطور نیست که نظیر اینجا یک فراشی از خارج بیاید و شکنجه کند. خود عمل انسان چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان میرسد. و چنانچه «عمل» ناصالح باشد، همان به او میرسد؛ و مَنْ یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَراً یَرَه. از آن طرف هم: فَمَن یَعمَل مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ. (1) خودش را میبیند. هر ذرهای که انسان عمل میکند یک صورت ماوراء طبیعت دارد. اینجا زبانش را آدم دراز میکند، زبان درازی میکند، یک مسلمانی را، یک مؤمنی را فحش میدهد، غیبت میکند؛ آن مؤمن فرض