- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
از خوانین آنجا بود؛ یکی از شاهزادهها بود - این تکلیفش معلوم است، دشمنیاش معلوم، دوستیاش هم معلوم. اما فلان آدم - گفته بود - امان از این آدم که بظاهر دوست است، لکن کمر آدم را میشکند! این بظاهر «دوست» ها کارشان مشکلتر از آن غیردوستها هستند. آنها تکلیفشان معلوم است، ما میدانیم چه بکنیم .... حالا من نمی گویم که کی اینطور است. من اینها را الآن درست نمیتوانم بگویم. اما اینهایی که سرِخود هرچه دلشان میخواهد گردن قرآن میگذارند! اینها کارشان مشکلتر از آنهاست. هر کی دلش هر طوری! اینکه در صدر اسلام این کلمه مکرر وارد شده است که اگر کسی قرآن را به رأی خودش تفسیر کند فَلیَتَبَوَّءُ مَقعَدَهُ مِنَ النَّارِ (1) این جایش توی آتش است، این پیش بینی یک همچو مطالبی است که یکوقتی هر کسی به رأی خودش یک چیزی درست میکند. برخلاف آنچه میگوید قرآن میخواهند درست کنند، اینها کارشان یک قدری مشکلتر است؛ برای اینکه - اینها - تشبث به قرآن میکنند.
قرآن و نهج البلاغه، دستاویزی برای نفاق و نفوذ
من نجف که بودم، یک نفر از همین افراد (2) آمد پیش من. قبل از این بود که آن منافقین پیدا بشوند. پیش من، شاید بیست روز - بعضیها میگفتند 24 روز - مدتی بود پیش من. هر روز [می] آمد آنجا، و روزی شاید دو ساعت آمد صحبت کرد از نهج البلاغه، از قرآن. همه حرفهایش را زد. من یک قدری به نظرم آمد که این وسیله است. نهج البلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است. و شاید، باید یادم بیاورم آن مطلبی که مرحوم آسید عبدالمجید همدانی به آن یهودی گفته بود. میگویند یک یهودی در همدان مسلمان شده بود. بعد خیلی به آداب اسلام پایبند شده بود؛ خیلی زیاد! این موجب سوء ظن مرحوم آسید عبدالمجید که یکی از علمای همدان بود شده بود که این قضیه چیست. یکوقت خواسته بودش، گفته بود که تو مرا میشناسی؟ گفت: بله. گفت: من
قرآن و نهج البلاغه، دستاویزی برای نفاق و نفوذ
من نجف که بودم، یک نفر از همین افراد (2) آمد پیش من. قبل از این بود که آن منافقین پیدا بشوند. پیش من، شاید بیست روز - بعضیها میگفتند 24 روز - مدتی بود پیش من. هر روز [می] آمد آنجا، و روزی شاید دو ساعت آمد صحبت کرد از نهج البلاغه، از قرآن. همه حرفهایش را زد. من یک قدری به نظرم آمد که این وسیله است. نهج البلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است. و شاید، باید یادم بیاورم آن مطلبی که مرحوم آسید عبدالمجید همدانی به آن یهودی گفته بود. میگویند یک یهودی در همدان مسلمان شده بود. بعد خیلی به آداب اسلام پایبند شده بود؛ خیلی زیاد! این موجب سوء ظن مرحوم آسید عبدالمجید که یکی از علمای همدان بود شده بود که این قضیه چیست. یکوقت خواسته بودش، گفته بود که تو مرا میشناسی؟ گفت: بله. گفت: من