- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
کیام؟ گفت: شما آقای آسید عبدالمجید. گفت من از اولاد پیغمبرم؟ گفت بله. تو کی؟ من یک یهودی بودم، پدرانم یهودی بودند و تازه مسلمان شدهام. گفته بود نکته اینکه تو تازه مسلمان که همه پدرانت هم یهودی بودند و من هم سید و اولاد پیغمبر و ملّا و این چیزها، تو از من بیشتر مقدسی، این نکته این چیست؟ من شنیدم که یهودی گذاشت و رفت! معلوم شد حقه زده. یک قضیهای بوده. میخواسته با صورت اسلامی کارش را بکند. تو یهودیها اینگونه کارها هست. من به نظرم آمد که این قضیه ... اینقدر نهج البلاغه و خوب، من هم یک طلبه هستم؛ من اینقدر نهج البلاغه خوان و قرآن و اینها نبودم که ایشان بود! ده - بیست روز ماند. من گوش کردم به حرفهایش، جواب به او ندادم؛ همهاش گوش کردم و آمده بود که تأیید بگیرد از من، من همان گوش کردم و یک کلمه هم جواب ندادم. فقط اینکه گفت که ما میخواهیم که قیام مسلحانه بکنیم، من گفتم نه، قیام مسلحانه حالا وقتش نیست؛ و شما نیروی خودتان را از دست میدهید و کاری هم ازتان نمی آید. دیگر بیش از این من به او چیزی نگفتم. او میخواست من تأییدش بکنم. بعد هم معلوم شد که مسئله همان طورها بوده.
هوشیاری و تأثیرناپذیری
بعد هم که آقایان آمدند، از ایران هم برای آنها اشخاصی سفارش کرده بودند که اینها را تأیید کنید، اینها مردم کذایی هستند، فلان، مع ذلک من باور نکردم. حتی از آقایان خیلی محترم تهران سفارش کرده بودند که اینها مردم چطور هستند؛ و من باورم نیامده بود. اینهایی که اینقدر از قرآن و از نهج البلاغه و از دیانت زیاد دم میزنند و بعد فقرات قرآن را یکجور دیگری غیر از آنچه باید معنا میکنند و فقرات نهج البلاغه را یکجوری دیگر غیر از آنچه که باید معنا میکنند، اینها را نمیتوانیم ما خیلی رویشان اطمینان داشته باشیم.
این «بعثی» های عراق همین فقرات نهج البلاغه را که امثال اینها استشهاد میکنند، آنها هم در چیزها مینویسند و در پلاکاردشان مینویسند و منتشر میکنند. همین، همین
هوشیاری و تأثیرناپذیری
بعد هم که آقایان آمدند، از ایران هم برای آنها اشخاصی سفارش کرده بودند که اینها را تأیید کنید، اینها مردم کذایی هستند، فلان، مع ذلک من باور نکردم. حتی از آقایان خیلی محترم تهران سفارش کرده بودند که اینها مردم چطور هستند؛ و من باورم نیامده بود. اینهایی که اینقدر از قرآن و از نهج البلاغه و از دیانت زیاد دم میزنند و بعد فقرات قرآن را یکجور دیگری غیر از آنچه باید معنا میکنند و فقرات نهج البلاغه را یکجوری دیگر غیر از آنچه که باید معنا میکنند، اینها را نمیتوانیم ما خیلی رویشان اطمینان داشته باشیم.
این «بعثی» های عراق همین فقرات نهج البلاغه را که امثال اینها استشهاد میکنند، آنها هم در چیزها مینویسند و در پلاکاردشان مینویسند و منتشر میکنند. همین، همین