- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
از این جهت شما خیال نکنید که فقط عشایر شما و نقاطی که شما هستید - ناحیههای شما - بهش رسیدگی نکردند. به هیچ جا رسیدگی نکردند؛ تهرانش اینطور است، شهرستانهای دیگر اینطور است.
لزوم فرصت برای عمران و آبادی
از بعضی از شهرهای طرف اهواز - شاید طرف بهبهان، آنجاها - که من نجف بودم بعضی از تجار کویت - که مربوط به آن طرف بود - این و آن میآمد [ند] پیش من، که شما اجازه بدهید که از سهم امام، ما یک آب انبار برای فلان شهر، فلان ده، درست بکنیم برای اینها. آب خوردن ندارند؛ باید آب باران جمع بشود. آب باران یک آب انباری میخواهد که درش آب جمع بشود که برای سال این - مثلاً - ده باشد. آن میگفت که الآن زنهای این ده برای آوردن آب یک فرسخ راه میروند؛ باید بروند تا برسند به یک آبی، کوزهشان را آب کنند از آنجا، بیاورند. در فکر اینکه برای یک ملت یک کاری بکنند نبودند؛ و حالا در فکرند؛ لکن اینقدر آشفته است کار، که مهلت لازم دارد. مهلتهایی میخواهد که اینها بتوانند برسند به کارهایشان؛ و الّا دولت الآن در فکر این هست؛ برنامههایی برای این مسائل هست. برای اسفالت برنامههایی در دست است که الآن هم که نخست وزیر اینجا بود گفت در جاهای مختلفی شروع شده اینها؛ و ان شاء الله امیدوارم که آرامش اگر در مملکت باشد - برای اینکه، دیگر آن چپاولها نیست، آن دزدیها نیست، و منافعی که در مملکت هست مال خودش، صرف در خودش میشود - ان شاء الله همه امور اصلاح بشود.
رفع نابسامانیها با همت ملت
خداوند ان شاء الله شما عشایر را - که ذخیره مملکت هستید - حفظ کند؛ و امید است که ان شاء الله همه ما به وظایف اخلاقی و اسلامی خودمان عمل بکنیم، تا آنکه نگذاریم این قشرها بیایند و فساد بکنند، بین جوانها بروند حرفهایی بزنند که آنها را بخواهند - عرض کنم که - برخلاف مسیر اسلام و مسیر کشورمان بخواهند تحریکاتی بکنند؛ این دیگر با
لزوم فرصت برای عمران و آبادی
از بعضی از شهرهای طرف اهواز - شاید طرف بهبهان، آنجاها - که من نجف بودم بعضی از تجار کویت - که مربوط به آن طرف بود - این و آن میآمد [ند] پیش من، که شما اجازه بدهید که از سهم امام، ما یک آب انبار برای فلان شهر، فلان ده، درست بکنیم برای اینها. آب خوردن ندارند؛ باید آب باران جمع بشود. آب باران یک آب انباری میخواهد که درش آب جمع بشود که برای سال این - مثلاً - ده باشد. آن میگفت که الآن زنهای این ده برای آوردن آب یک فرسخ راه میروند؛ باید بروند تا برسند به یک آبی، کوزهشان را آب کنند از آنجا، بیاورند. در فکر اینکه برای یک ملت یک کاری بکنند نبودند؛ و حالا در فکرند؛ لکن اینقدر آشفته است کار، که مهلت لازم دارد. مهلتهایی میخواهد که اینها بتوانند برسند به کارهایشان؛ و الّا دولت الآن در فکر این هست؛ برنامههایی برای این مسائل هست. برای اسفالت برنامههایی در دست است که الآن هم که نخست وزیر اینجا بود گفت در جاهای مختلفی شروع شده اینها؛ و ان شاء الله امیدوارم که آرامش اگر در مملکت باشد - برای اینکه، دیگر آن چپاولها نیست، آن دزدیها نیست، و منافعی که در مملکت هست مال خودش، صرف در خودش میشود - ان شاء الله همه امور اصلاح بشود.
رفع نابسامانیها با همت ملت
خداوند ان شاء الله شما عشایر را - که ذخیره مملکت هستید - حفظ کند؛ و امید است که ان شاء الله همه ما به وظایف اخلاقی و اسلامی خودمان عمل بکنیم، تا آنکه نگذاریم این قشرها بیایند و فساد بکنند، بین جوانها بروند حرفهایی بزنند که آنها را بخواهند - عرض کنم که - برخلاف مسیر اسلام و مسیر کشورمان بخواهند تحریکاتی بکنند؛ این دیگر با