یک خیابانی، این خیابان قرق می‌شد، اجزای سازمان امنیت تحت نظر می‌گرفتند همه خانه‌های مشرِف به خیابان را؛ همه را قرق می‌کردند و تحت نظر می‌گرفتند. و آنها هم که هیاهو می‌کردند، از خودشان بودند، نه مردم! مردم برای اینها هیاهو نمی‌کردند. تا همچو نمی شد و همه چیز کنترل نمی‌شد و تحت نظر و مراقبت قرار نمی‌گرفت، این جرأت نمی کرد از خیابان عبور کند! چرا؟ برای اینکه مردم با او خوب نبودند. این از هر فردی می‌ترسید، مبادا یکوقت یک - مثلاً - تفنگی به او بزنند، یک سنگی به او بزنند. می‌ترسیدند از مردم. ژاندارمری ما و - عرض می‌کنم که - ارتش ما و پاسبان و شهربانی ما، همه آنها، وضعشان اینطوری بود که با مردم از باب اینکه نبودند، مردم را ارعاب می‌کردند برای اینکه کلاه خودشان را حفظ کنند.
مسئولان در حکومت اسلامی
اسلام اینطور نیست. اسلام سردارهایش هم توی مردمند. پیغمبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - خوب، سردار همه بود، بزرگ همه بود، توی مردم بود. با مردم می‌آمد می‌نشست، توی مسجد می‌نشست مثل سایر مردم. حضرت امیر - سلام الله علیه - آن وقت که حکومت یک مملکتی بود که چندین مقابل ایران بود، مصر بود، حجاز بود، عراق بود، ایران بود، سوریه بود - عرض کنم - یمن بود، همه اینها تحت سیطره او بود، مثل سایر مردم می‌آمد با مردم می‌نشست و معاشرت می‌کرد. برای اینکه از مردم نمی‌ترسید. ظلم نکرده بود به مردم تا بترسد، از آنها. خلافی نکرده بود که از مردم [بترسد.] برای مردم بود؛ مردم او را حامی خودشان می‌دانستند.
مردم شما را باید حامی خودشان بدانند. شما جوری رفتار کنید که مردم شما را تشخیص بدهند که یک برادرهای دلسوزی هستید برای آنها، و برای حمایت آنها شما شبها بیدارید و شبها کشته می‌دهید. اگر خدای نخواسته یک جوانی در بین شما پیدا شد از باب اینکه جوان است گاهی بی‌توجه به مسائل است - یکوقت خواست یک کاری بکند که کج رفتاری باشد، با مردم یک خشونتی بخواهد [بکند] حالا که یک تفنگی‌
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>