- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
حفظش.
سید الشهدا که خونش را داد، نمیخواست که حکومت کند؛ میخواست عدالت باشد. میدید که معاویه و پسرش اسلام را بد جلوه دادند، میخواست از این مطلبی که آنها میخواهند اسلام را یکجور دیگر جلوه بدهند بیرون بیاورد؛ اسلامی که همه خونشان را دادهاند برای اینکه این مکتب را حفظش کنند؛ ولو خودشان میمیرند ولی مکتبشان محفوظ بماند.
ما الآن در موقعی واقع شده ایم که مکتبمان در خطر است. دشمنها چشمهایشان را دوختهاند که به ما اشکال بکنند، و اشکال را هم پای مکتب حساب کنند، نه پای ما. اگر پای ما حساب میکردند اشکالی خیلی نداشت؛ میگفتند خمینی آدم فاسدی است! اما اگر چنانچه ما یک کاری بکنیم که بگویند این مکتب درست نبود [این خطرناک است] اینها درصدد این معنا هستند.
الآن که میبینند ماها و شماها میگوییم جمهوری اسلامی، و یک دسته با این مخالفند، میگویند «همان جمهوری بس است، اسلامی میخواهد چه کار کند؟» یک دسته میگویند «اسلام حالا دیگر فایدهای ندارد»، یک دسته میگویند «اصلاً اسلام چی بوده»، اینها الآن درصدد این هستند که اگر یک چیزی از من ببینند، یک چیزی از شما ببینند، پای مکتبمان بگذارند؛ و این مسئولیت غیر از آن مسئولیتی است که من بین خودم و خدا دارم، یا شما بین خودتان و خدا دارید. یک گناهانی است که بین ما و خداست؛ وقتی که برگشتیم از آن، خدا میگذرد. اما یک چیزی که اسلام بسته به آن است، اگر - خدای نخواسته - اعمالی از ماها سربزند در این وقت، در این وقت که ماها ادعایمان این بوده است که آن رژیم فاسد بود و ما یک رژیم صحیحی میخواهیم جای آن بنشانیم، در این وقت اگر ما یک اعمالی ازمان صادر بشود که رژیم ما را آلوده بکند، این دیگر از آن گناهانی نیست که من بگویم: «اسْتَغْفِرُ اللهَ رَبی وَ اتُوبُ الَیْه». تو اسلام را از بین میبری! این مثل این است که معاویه بخواهد استغفار کند. معاویه اسلام را از بین برده است؛ نمیتواند استغفار کند؛ این را قبول نمیکنند از او.
سید الشهدا که خونش را داد، نمیخواست که حکومت کند؛ میخواست عدالت باشد. میدید که معاویه و پسرش اسلام را بد جلوه دادند، میخواست از این مطلبی که آنها میخواهند اسلام را یکجور دیگر جلوه بدهند بیرون بیاورد؛ اسلامی که همه خونشان را دادهاند برای اینکه این مکتب را حفظش کنند؛ ولو خودشان میمیرند ولی مکتبشان محفوظ بماند.
ما الآن در موقعی واقع شده ایم که مکتبمان در خطر است. دشمنها چشمهایشان را دوختهاند که به ما اشکال بکنند، و اشکال را هم پای مکتب حساب کنند، نه پای ما. اگر پای ما حساب میکردند اشکالی خیلی نداشت؛ میگفتند خمینی آدم فاسدی است! اما اگر چنانچه ما یک کاری بکنیم که بگویند این مکتب درست نبود [این خطرناک است] اینها درصدد این معنا هستند.
الآن که میبینند ماها و شماها میگوییم جمهوری اسلامی، و یک دسته با این مخالفند، میگویند «همان جمهوری بس است، اسلامی میخواهد چه کار کند؟» یک دسته میگویند «اسلام حالا دیگر فایدهای ندارد»، یک دسته میگویند «اصلاً اسلام چی بوده»، اینها الآن درصدد این هستند که اگر یک چیزی از من ببینند، یک چیزی از شما ببینند، پای مکتبمان بگذارند؛ و این مسئولیت غیر از آن مسئولیتی است که من بین خودم و خدا دارم، یا شما بین خودتان و خدا دارید. یک گناهانی است که بین ما و خداست؛ وقتی که برگشتیم از آن، خدا میگذرد. اما یک چیزی که اسلام بسته به آن است، اگر - خدای نخواسته - اعمالی از ماها سربزند در این وقت، در این وقت که ماها ادعایمان این بوده است که آن رژیم فاسد بود و ما یک رژیم صحیحی میخواهیم جای آن بنشانیم، در این وقت اگر ما یک اعمالی ازمان صادر بشود که رژیم ما را آلوده بکند، این دیگر از آن گناهانی نیست که من بگویم: «اسْتَغْفِرُ اللهَ رَبی وَ اتُوبُ الَیْه». تو اسلام را از بین میبری! این مثل این است که معاویه بخواهد استغفار کند. معاویه اسلام را از بین برده است؛ نمیتواند استغفار کند؛ این را قبول نمیکنند از او.