آمدند در سرحدات، به مجرد اینکه اینها (1) حمله کردند آنها (2) فرار کردند ... این را دیگر من خودم شاهد بودم، سرحد را ما شاهد نبودیم. اما از سر حد که حمله کردند تهران خالی شد. تمام صاحب منصبان از تهران رفتند طرف اصفهان. چمدانشان را پر کردند و فرار کردند. رضاخان گفته بود آخر این ارتش و این بساط چطور سه ساعت طول کشید. گفته بودند سه ساعت طول نکشید، آنها آمدند و ما رفتیم. ما برای اینکه اظهار قدرت بکنیم می‌گوییم سه ساعت، کی سه ساعت طول کشید؟ مسئله اینطور بود. در سر حد اینطور شد. من تهران بودم، در سر حد این قضیه واقع شده بود. سربازها در تهران از سربازخانه‌ها بیرون ریخته بودند و فرار کرده بودند. تو خیابانها راه می‌رفتند، فرار می‌کردند. به هم ریخت. آنها در سر حد آمدند، تهران به هم ریخت. فرار کردند صاحب منصب‌های ارشد، ارتشبدها و نمی‌دانم فرض کنید که سپهبدها؛ چمدان‌ها را برداشتند و سوار اتومبیل شدند رفتند طرف اصفهان که از یک طرفی مثلاً پناهگاه پیدا کنند ..
ارتش برای این نبود که مقابل یک قدرت خارجی باشد، ارتش برای این بود که ماها را سرکوب کنند تا دیگران بیایند بخورند و ما نتوانیم حرف بزنیم. برای این بود. یک همچو ارتشی نمی‌تواند مقاومت کند در مقابل یک قدرت، بلکه نتوانست مقابله کند در مقابل شماها. البته پیوند هم شدند به ما، آنهایی که روح انسانی‌شان باقی بود متصل شدند به ملت، آن هم برای اینکه، می‌دیدند که حق با اینهاست. آنها را هم چاپیده بودند. آنها را هم خود آنها چاپیده بودند. شاید از حقوق آنها هم باز دربار یک چیزی می‌برد. می‌گویند از پاسبانها هم می‌بردند. من اطلاعی ندارم.
سیره حضرت علی در حکومت
اسلام اگر ان شاء الله با خواست خدا در خارج تحقق پیدا کند، ولو به یک وجود کوچکی نازلی، غیر از این مسائل است که اینها خیال می‌کنند. غیر از این مطالبی است که

صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>