- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
«بنیاد مستضعفین» درست کردیم ... بعد که رسیدگی کردند دیدند چی! آنقدری که اینها چاپیدند و رفتند - و این اخیراً قرض کردند، و همچو که فهمیدند امکان دارد که بروند، قرض کردند از همه بانکها با هر طوری که توانستند و چاپیدند و بردند - این بنیاد مستضعفین هم آنقدرها سرمایه دیگر ندارد. معلوم شد اینطورها نیست که ما خیال میکردیم که کافی است برای ما. ما باید دستمان را باز پیش ملت دراز کنیم؛ برای اینکه این مستضعفین و این بیچارهها و این زاغه نشینها را نجاتشان بدهیم، باید به ملت رجوع کنیم و ملت این کارها را بکند.
توجه به خواستههای کارگران
همهمان یعنی با هم، همهمان روی هم رفته دست به هم بدهیم که یک وضع متوسطی برای اینها حاصل بشود، که نه بیانصافی باشد نسبت به برادرهای هم نوع شما. اینها را برادر خودتان حساب کنید. کارگرها، کارگردانها را نوکر حساب نکنید؛ برادر حساب کنید، فرزند حساب بکنید. حوایجشان را ببینید چه [است]، برای اولادتان حوایجی اگر داشته باشد، هرچه بتوانید برمیآورید. اینها آنقدرها نمیخواهند. آنقدری که یک زندگی متوسطی، همچو نباشد که هرچه را دست بگذارد نداشته باشد! این اسباب این میشود که خدای نخواسته یک وقت غیر آنطوری که ما فکر میکنیم بشود.
ایران آباد به کمکِ دولت و ملت
خداوند ان شاء الله همه شما را حفظ کند و همهتان در فکر این باشید که این مملکت را راهش بیندازید. شما خیال کنید دولت تنها بتواند، نمیتواند. مسئله این نیست که دولت بتواند کار بکند؛ یک قشر از مردم بتوانند؛ نمیتوانند. باید هرکس در هر جا هست مشغول بشود به خدمت تا اینکه بشود این کار را انجام بدهیم. من که اینجا نشستهام و یک طلبه هستم به اندازه طلبهای به مردم سفارش کنم، چه بکنم و شما که صاحب کارخانه هستید، و خداوند به شما عنایت کرده است شما هم به اندازه خودتان کار را انجام بدهید؛ کشاورزان هم به اندازه خود. هرکس در آن محیطی که هست آنجا را درست بکند.
توجه به خواستههای کارگران
همهمان یعنی با هم، همهمان روی هم رفته دست به هم بدهیم که یک وضع متوسطی برای اینها حاصل بشود، که نه بیانصافی باشد نسبت به برادرهای هم نوع شما. اینها را برادر خودتان حساب کنید. کارگرها، کارگردانها را نوکر حساب نکنید؛ برادر حساب کنید، فرزند حساب بکنید. حوایجشان را ببینید چه [است]، برای اولادتان حوایجی اگر داشته باشد، هرچه بتوانید برمیآورید. اینها آنقدرها نمیخواهند. آنقدری که یک زندگی متوسطی، همچو نباشد که هرچه را دست بگذارد نداشته باشد! این اسباب این میشود که خدای نخواسته یک وقت غیر آنطوری که ما فکر میکنیم بشود.
ایران آباد به کمکِ دولت و ملت
خداوند ان شاء الله همه شما را حفظ کند و همهتان در فکر این باشید که این مملکت را راهش بیندازید. شما خیال کنید دولت تنها بتواند، نمیتواند. مسئله این نیست که دولت بتواند کار بکند؛ یک قشر از مردم بتوانند؛ نمیتوانند. باید هرکس در هر جا هست مشغول بشود به خدمت تا اینکه بشود این کار را انجام بدهیم. من که اینجا نشستهام و یک طلبه هستم به اندازه طلبهای به مردم سفارش کنم، چه بکنم و شما که صاحب کارخانه هستید، و خداوند به شما عنایت کرده است شما هم به اندازه خودتان کار را انجام بدهید؛ کشاورزان هم به اندازه خود. هرکس در آن محیطی که هست آنجا را درست بکند.