- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
سخنرانی در جمع وزیز امور خارجه و سفرا (حفظ استقلال در سفارتخانه ها)
- سخنرانیزمان: 21 خرداد 1358 / 16 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: لزوم حفظ استقلال و اجتناب از خودباختگی در سفارت خانهها و نمایندگیها
حضار: یزدی، ابراهیم (وزیر امور خارجه) و سفیران جدید سفارتخانههای ایران در کشورهای خارجبسم الله الرحمن الرحیمغرب، در گرداب توحش یا گردون تمدن
آنچه که به نظر من مهم است این است که در زمان این پدر و پسر نالایق - بیشتر در ایران واقع شده است این است که - با تبلیغات دامنه دار هر طرفی اینها کاری کردند که - مهم این است که محتوای ما را از ما گرفتند و ما را همچو مؤمن به غرب کردند که حاضر نیستیم غیر از مطالب غرب چیزی را قبول بکنیم: جوانهای ما تقریباً خیلیهایشان اینطور شدند که از یک ایرانی متحول شدند به غربی. و این یک خطری است برای یک کشوری که اصلاً خودش را دیگر قبول نداشته باشد؛ ... اجنبی را قبول داشته باشد به جای خود. یک کس دیگر نشسته باشد و، با اصطلاح شما، مغزشویی شده. آنها را شستشوی مغزی دادند و آن ملیت خودشان را، اسلامیت خودشان را شستهاند به جای آن غرب را نشاندند. به حیثی که ما اگر چیزی هم خودمان داشته باشیم، باز دستمان را دراز میکنیم پیش غرب. مثلاً ما میدانیم که مهندسینی داریم که میتوانند اسفالت کنند، میتوانند عمارت بسازند، میتوانند - عرض بکنم که - راهسازی کنند، مع ذلک وقتی که صحبت میشود، یک معمار غربی باید بیاید و عمل کند. ما طبیب داریم؛ ولی وقتی که یک نفر مریض میشود، باید بفرستیم به خارج؛ با اینکه طبیب در میان ما هست. طوری ما را الآن تحقیر کردند اینها و ما را میان تهی کردند که ما باورمان آمده است که ما هیچی نداریم و آنها همه چیز دارند، در صورتی که ما راجع به همین پیشرفتهایی که اینها کردهاند، باید - بنشینیم حساب کنیم ببینیم که آیا این پیشرفتها رو به تمدن دارد میرود، یا رو به توحش دارد میرود؟ من تعبیرم این است که امریکا و سایر این دُوَل غربی و شرقی اینها ترقیاتی کردهاند به این معنا که انسانها را دارند حیوان درنده بار میآورند، تمام این کارها که کردهاند برای درندگی است، ملتشان را نمیگویم؛ دولتها را میگویم. تمام افکار متوجه این شده است که یک چیزی درست کنند که کوبندگیاش از آن سابق بیشتر باشد! همین پریروز بود که روزنامه من دیدم که فلان چیز را درست کردهاند که پنج مرتبه بالاتر از آن بمبی بوده است که در ژاپن ریختند و دویست هزار نفر را کشتهاند! دنبال این هستند که یک آلت قتاله درست کنند، یعنی دنبال این هستند یک حیواناتی درست کنند که این حیوانات درنده باشند، بدتر از حیوانات درنده قبلی. تمدن نیست. رو به توحش دارد میرود. غرب دارد رو به توحش، دارد میسازد یک مردمی را که بریزند به جان هم و با چنگ و دندان هم را پاره کنند! برخلاف تمدن که مکتبهای الهی میخواهند انسان درست کنند که همه در کنار هم آسوده و آرام باشند، مکتبهای اینها همهاش دنبال این معناست که باید این آنجا را بگیرد و آنجا را بگیرد، بزند، بکشد، چه بکند.
شرنگ ذلت شاه
ما باید حالا که یک همچو انقلابی پیش آمد، یک همچو نهضتی پیش آمد، و ایران، این طبقه متوسط و پایینی اثبات کرد که یک استقلالی دارد، باید همه ما دنبال اینها باشیم و این استقلال فکری را حفظ کنیم. آقایان حالا دارند تشریف میبرند به ممالک خارج و بیشترش به ممالک غرب است، این جهت در نظرشان باشد که آن خودباختگیها را که دولت سابق و دولتهای سابق داشتند و «چشم» گو بودند، هر چه آنها میگویند قبول بکنند، آن را دیگر نداشته باشید. همان طوری که ایشان (1) سفیر امریکا را رد کرد و هیچ کاری هم نمیشود بکنند، نمیتوانند بکنند؛ شما هم وقتی که تشریف میبرید در سفارتخانههایتان، در محل ...، میبینید یک انسان متحول از آن ... بشود آنطوری که شاه - «بله قربان گو» بود و من این را مکرر گفتهام - و از بس متأثرم باز هم پیش شما عرض میکنم - که من وقتی عکس شاه را پهلوی جانسون (1) دیدم، که جانسون عینکش را برداشته و از این طرف دارد چشمهایش آنطور میکند و نگاه میکند و به او نگاه نمی کند، و او آن طرف میز، او سرجای خودش ایستاده بود، او آن طرف میز او ایستاده بود، مثل یک بچه مکتبی که ایستاده پیش معلمش [کرنش] میکند، من همچو متأثر شدم که ما در چه حالی هستیم که این «شخص اول» مملکت ما به اصطلاح هست، در مقابل او اینطوری ایستاده و آن هم اینطور بیاعتنا چشمهایش را آن طرف [کرده] (2) و در روزنامه انداخته بود. و گمان میکنم این عکس را تحمیل هم گمان میکنم کرده بودند که در روزنامههای ایران منعکس بشود. این جور نباشید.
رهنمود به سفرای ایران
ما الآن یک مملکتی هستیم که مستقلیم؛ کسی در امور ما دخالت نمیتواند بکند، شما هم الآن نماینده هستید از یک مملکتی که مستقل است؛ ما احتیاج اصلاً نداریم. آنها به ما محتاجند؛ ما احتیاجی به آنها نداریم. آنجا که میروید با کمال استقلال عمل کنید. اینطور نباشد که آنجا وقتی شما رفتید باز همان حرفهای سابق باشد و همان چیزهایی که سابق آنها میآمدند. شاه به صراحتِ بیان گفت که لیست وکلا را میفرستادند پیش دولتها، و آنها لازم بود که همینها را تعیین بکنند! میگفت - میخواست خودش را تأیید بکند، تکذیب پدرش را میکرد! - که لیست را تا حالا اینطور میدادند. تکذیب چند سال قبل خودش را هم میکرد که خیر، حالا دیگر آنطور نیست! و حال اینکه همان وقت هم اینطور بود. لکن خوب، دستور بود که اینجوری بگوید. این جور نباشد که هرچه آنها به ما بگویند قبول بکنیم. نخیر. شما باید مستقل باشید و شجاع باشید. مملکت شما یک کاری کرد که دنیا را متحیر کرد. الآن هم شما رفتید آنجا میبینید که چه جور به شما احترام - خواهند گذاشت، ملت احترام خواهد گذاشت، لکن آنها ممکن است بخواهند باز سوء استفاده بکنند. محکم بایستید در مقابلشان. مسائل را به طور جدی و به طور اینکه یک ابرقدرت با یک ابرقدرت دارد صحبت میکند؛ نه یک ضعیف با یک قوی. ما الآن هیچ ضعفی از خودمان نشان نمیتوانیم بدهیم، و نمیدهیم و ابرقدرتها هم کنار زده ایم؛ و خودمان هم مستقل داریم کار خودمان را انجام میدهیم. شما هم الآن از طرف یک دولتی که ابرقدرتها را کنار گذاشته و خودش جایشان نشسته و خودش در حکومت نشسته و استقلال دارد. یک حکومت اسلامی است. به عنوان اسلام مستقل است؛ اسلامی که هفتصد سال تقریباً تمام قاره آسیا و بسیاری از جاهای اروپا تحت سلطهاش بوده است. در هر صورت، و مهمتر از این، اینکه این جهت اسلامیت را نگه بدارید. آنکه این نهضت را پیش برد قدرت اسلام بود. نه ما بودیم؛ نه شما بودید؛ نه دولت بود؛ نه جبههها بودند؛ نه نهضتها بودند؛ نه عرض بکنم که احزاب بودند، هیچ یک از اینها. نه بازار بود. همه اینها وقتی آن روح اسلام آمد در آنها، این کارها انجام گرفت. آن روحی که الآن هم یک قدری فرض کنید دارد سست میشود، مکرر پیش من آمدهاند، جوانها قسم دادهاند به من که شما دعا کنید ما شهید بشویم؛ حالا هم دارند میگویند. حالا که دیگر قضیه میدان جنگی نیست، الآن هم به من میآیند میگویند که شما دعا کنید ما شهید بشویم. این تحول اسباب این شد که ما پیش بردیم. شما این جهت ایمان و اسلام را حفظ کنید. در سفارتخانههایتان رنگ اسلامی بدهید؛ نترسید از اینکه بگویند اینها عرض بکنم - عقب افتادهاند. آنها عقب افتادهاند! آنها که دارند مردم را میکِشند به عصر حجر عقب افتادهاند؛ نه ما که میخواهیم مردم را بکِشیم به تمدن، به تمدن به معنای واقعیاش. نترسید از حرفهایی که اینها میزنند. هیچ قدرتی در مقابل قدرت اسلام نیست. همین قدرت است که یک عده کمی غلبه کرد بر یک عده زیادی؛ بر قدرتهای زیاد. سفارتخانههایتان را، اداراتتان که در آنجا دارید، همه را اسلامی کنید؛ آن جهات غربیاش را اصلاح کنید. هرچه جهت اسلامیاش [را تقویت] بکنید، آنها بیشتر از شما حساب میبرند. هرچه طرف غرب بروید، آنها از شما ... شما این مطلب را که از یک
- مملکت اسلامی رفته اید، با یک حال اسلامی رفته اید، و مسائل را اسلامی میخواهید حل بکنید، این مطلب را در همه جا که هستید در نظر داشته باشید. بعد از چند دفعه تجربه کنید ببینید احترام بیشتر خواهد شد. وقتی دیدند شما یک ایدهای دارید که سر آن ایده باقی هستید و پافشاری دارید میکنید، آنها هم با شما ... میشوند.
نام خدا در سربرگها
اگر شما یک قدم کنار بروید، یک قدم عقب بروید، آنها جلوتر میآیند. وضع همین است. یک قدم شما عقب بروید، آنها یک قدم جلوتر میآیند؛ بیشتر از شما توقع دارند.
مجالستان را هم مجالس اسلامی کنید - عرض میکنم که - سفارتخانههایتان [را] سفارتخانه اسلامی کنید. همه جهات را [اسلامی] بکنید. اسم خدا را بالای آنجا بنویسید «. بسم الله الرحمن الرحیم» را بنویسید. در کاغذهایتان «بسم الله الرحمن الرحیم» باشد. خوف نکنید از اینکه به ما میگویند چی، همین تعلیمات آنهاست که ما را غربزده کرده که میترسیم که «بسم الله الرحمن الرحیم» را بنویسیم روی کاغذهایمان. من این را به آقایان هم گفتم که این را رسمیاش بکنند که «بسم الله الرحمن الرحیم» در همه کاغذها باشد. این دولت عراق با اینکه سرانشان اعتقاد به این مسائل اصلش، شاید بسیاریشان، نداشته باشند؛ لکن در کاغذهایشان «بسم الله الرحمن الرحیم» همه هست؛ همه کاغذها را. وقتی هم که صحبت میخواهند بکنند، همان جا که مینشینند «بسم الله الرحمن الرحیم» میگویند و صحبت میکنند. از «بسم الله الرحمن الرحیم» نترسید؛ شیطان میترسد! شما «مَلَک» هستید، ان شاء الله!
در هر صورت، آنکه من زیاد به نظرم اهمیت دارد، این است که آقایان از غرب نترسید. اینقدر ما را که ترساندهاند. در غرب هم خبری نیست. نترسید. عرض میکنم، خودتان مستقل. و عرض بکنم، اسلامی و مطالب اسلامی؛ مجالس اسلامی، آن جور مجالسی که آن طاغوت داشت نداشته باشید. آن مهمانیهای کذا را نکنید. مهمانی اگر کردید ساده باشد. وقتی ساده باشد، عرض میکنم که مراسم دینیاش محفوظ باشد، و - امثال ذلک، جهات سیاسیاش هم آقای دکتر و خود شما بهتر اطلاع دارید؛ هیچی هم من نمیگویم.
و من دعا میکنم به همه شما. ان شاء الله خداوند همه شما را حفظ کند، و همه ما را آشنای به وظایفمان بکند، که یک مملکتی که حالا دست شما آقایان و ما افتاده است، بتوانیم آن را درست ادارهاش کنیم. بعد نگویند که اینها نتوانستند. حالا که نتوانستند قیم میخواهند؛ و ما قیمشان باید باشیم! این جور نباشد.والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته