- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مابقی مسائل - که اکثر کتب فقهی ماست - در کتابها مدفون شد، همان توی کتابها محفوظ بود و در خارج نیامد. مباحثی که بحث شد در حوزههای ما همین مباحث، محدود به همین مباحث بود و آن همه اخبار و آن همه آیات و آن همه کتب فقهی ما نمایش خارجی پیدا نکرد. نتوانستیم ما عرضه کنیم امور اجتماعی را، امور سیاسی را. این اموری که مال زندگی است، اینها را نتوانستیم ما عرضه بکنیم. از این جهت، آنها از آن طرف دامن زدند؛ ما هم از این طرف غافل.
ردّادعای کهنه بودن اسلام و قوانین آن
آنها [با] قلمهای مسموم - که حتی حالا هم بعض از آن انگلها در ایران هستند - اسلام را معرفی کردند به اینکه این یک ترتیبی است که مال سابق بود کهنه است حالا دیگر؛ این مال هزار و چهارصد سال پیش از این است، و باید حالا فکر نویی کرد! آنها از آن طرف هرچه توانستند راجع به اسلام گفتند. و حالا هم میگویند و مهمّش این است که از اسلام میترسند. اینهایی که قلمهای مسمومشان یا قدمهای بسیار کثیفشان بر ضد اسلام و جمهوری اسلام و اینها برداشته میشود، اینها بعضیهایشان، یا خیلیهایشان، اصلاً نمی دانند چیست اسلام! غافل هستند، اصلاً نمیفهمند. یک چیزی از یک مقالهای در اروپا منتشر شده است خواندهاند، همان را میزان فهم خودشان [قرار دادهاند]. و همان طوری که - غربزدهاند دیگر - هر چه آنها بگویند اینها بیدلیل میپذیرند. هیچ دلیلی دیگر نمیخواهند! هر چه آنها در مقالاتشان بنویسند، این دلیلشان این است که او نوشته! شما در کتابهایی که این قرنها از نویسندگان ما، از به اصطلاح «محققین» ما، نوشتهاند - الّا بعضی - ملاحظه کنید که اینها هر مطلبی را که میگویند، آخرش دلیلشان این است که فلان پروفسور در کجا این را گفته! فلان کس در کجا این را گفته. تمام استشهادشان به قول آنها نظیر استشهاد ما به قول خداست! ما هم استشهاد میکنیم به قول پیغمبر و خدا در حرفهایمان؛ آنها هم استشهادشان همین نحو است که هرچه که فلان پروفسور گفت همین تمام است! مارکس هرچه گفت درست است دیگر؛ دیگر لازم نیست! مارکسی که
ردّادعای کهنه بودن اسلام و قوانین آن
آنها [با] قلمهای مسموم - که حتی حالا هم بعض از آن انگلها در ایران هستند - اسلام را معرفی کردند به اینکه این یک ترتیبی است که مال سابق بود کهنه است حالا دیگر؛ این مال هزار و چهارصد سال پیش از این است، و باید حالا فکر نویی کرد! آنها از آن طرف هرچه توانستند راجع به اسلام گفتند. و حالا هم میگویند و مهمّش این است که از اسلام میترسند. اینهایی که قلمهای مسمومشان یا قدمهای بسیار کثیفشان بر ضد اسلام و جمهوری اسلام و اینها برداشته میشود، اینها بعضیهایشان، یا خیلیهایشان، اصلاً نمی دانند چیست اسلام! غافل هستند، اصلاً نمیفهمند. یک چیزی از یک مقالهای در اروپا منتشر شده است خواندهاند، همان را میزان فهم خودشان [قرار دادهاند]. و همان طوری که - غربزدهاند دیگر - هر چه آنها بگویند اینها بیدلیل میپذیرند. هیچ دلیلی دیگر نمیخواهند! هر چه آنها در مقالاتشان بنویسند، این دلیلشان این است که او نوشته! شما در کتابهایی که این قرنها از نویسندگان ما، از به اصطلاح «محققین» ما، نوشتهاند - الّا بعضی - ملاحظه کنید که اینها هر مطلبی را که میگویند، آخرش دلیلشان این است که فلان پروفسور در کجا این را گفته! فلان کس در کجا این را گفته. تمام استشهادشان به قول آنها نظیر استشهاد ما به قول خداست! ما هم استشهاد میکنیم به قول پیغمبر و خدا در حرفهایمان؛ آنها هم استشهادشان همین نحو است که هرچه که فلان پروفسور گفت همین تمام است! مارکس هرچه گفت درست است دیگر؛ دیگر لازم نیست! مارکسی که