- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
حکومت کرده بود بر ملت، آن را زیرش زدند و جلو هم زدند و عمل هم کردند و پیش هم بردند. این تحول روحی یک تحولی بود که اعجاب آور و هیچ نمیشد اسمی روی این گذاشت، الّا اینکه تحولی بود که با دست خدا انجام گرفت؛ یعنی هیچ بشری قدرت این معنا را ندارد که روحیه یک جمعیتی آن هم یک جمعیت سی و پنج میلیونی، با عقاید مختلف، با روحیههای مختلف، از بچه کوچولویشان بگیرد تا پیرمرد توی مریضخانههایشان، این یک همچو تحولی در او پیدا بشود. بشر نمیتواند این کار را بکند. این کاری بود، تحولی بود، که خداوند تبارک و تعالی در آن اراده داشت.
گرایش همه اقشار به سازندگی کشور
یک تحول دیگری که از این لطیفتر است تحول انسانی است که پیدا شد. شاید سابق همچو چیزی نبود که دکترها و تحصیلکردهها و عرض بکنم که اشخاصِ «نازک نارنجی» به اصطلاح ما و اینها یک وقتی فکر این بیفتند که بروند گندم درو کنند! خانمها به فکر این اصلش نمیافتادند که یک وقت بروند توی صحرا و کمک کنند به این کشاورزها و زحمت بکشند و عرق بریزند و عشقبازی کنند با گندم و جو و زمین. این یک تحول لطیفی بود که در ایران پیدا شد که حتی ایرانیهای اروپا هم یک دسته آمدند اینجا، از اروپا هم یک دسته آمدند پیش من، گفتند ما آمدیم برای همین سازندگی. من به آنها گفتم که شما البته نمیتوانید مثل کشاورزها بروید به آن طور فعالیت کنید؛ لکن این را بدانید که رفتن شما، از اروپا آمدن و رفتن شما به جامعه کشاورزی، قدرت کشاورز را چند برابر میکند و حالا به شما دارم عرض میکنم که البته آنها کاردیده و کارورزیده هستند و شماها قدرت اینکه مثلاً آن قدری که آنها میتوانند عمل بکنند ندارید؛ اما این معنا هست که وقتی کشاورز دید که دکتر و تحصیلکرده و مهندس و عرض بکنم اینها آمدند، زنهای محترم، مردهای محترم، آمدند در آنجا به ایشان کمک میکنند، قدرت آنها چند برابر میشود. این قدرت میآورد و این عمل، عمل بسیار شریفی است؛ و این تحول هم تحول لطیفی است که به غیر دست خدا کسی دیگر
گرایش همه اقشار به سازندگی کشور
یک تحول دیگری که از این لطیفتر است تحول انسانی است که پیدا شد. شاید سابق همچو چیزی نبود که دکترها و تحصیلکردهها و عرض بکنم که اشخاصِ «نازک نارنجی» به اصطلاح ما و اینها یک وقتی فکر این بیفتند که بروند گندم درو کنند! خانمها به فکر این اصلش نمیافتادند که یک وقت بروند توی صحرا و کمک کنند به این کشاورزها و زحمت بکشند و عرق بریزند و عشقبازی کنند با گندم و جو و زمین. این یک تحول لطیفی بود که در ایران پیدا شد که حتی ایرانیهای اروپا هم یک دسته آمدند اینجا، از اروپا هم یک دسته آمدند پیش من، گفتند ما آمدیم برای همین سازندگی. من به آنها گفتم که شما البته نمیتوانید مثل کشاورزها بروید به آن طور فعالیت کنید؛ لکن این را بدانید که رفتن شما، از اروپا آمدن و رفتن شما به جامعه کشاورزی، قدرت کشاورز را چند برابر میکند و حالا به شما دارم عرض میکنم که البته آنها کاردیده و کارورزیده هستند و شماها قدرت اینکه مثلاً آن قدری که آنها میتوانند عمل بکنند ندارید؛ اما این معنا هست که وقتی کشاورز دید که دکتر و تحصیلکرده و مهندس و عرض بکنم اینها آمدند، زنهای محترم، مردهای محترم، آمدند در آنجا به ایشان کمک میکنند، قدرت آنها چند برابر میشود. این قدرت میآورد و این عمل، عمل بسیار شریفی است؛ و این تحول هم تحول لطیفی است که به غیر دست خدا کسی دیگر