- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
یک جا رفت آنجا سراغ کارش. یک همچو حکومتی، خودش کار میکرد. این حکومتْ حکومتی است که اگر بگوید ما برادر هستیم، راست میگوید؛ یعنی یک برادری است که از برادر دیگرش، از سایر برادرهای دیگرش در زندگی پایینتر است. حضرت امیر سر آن، آنطور که در تاریخ است، آن چیزی که تویش آرد جو درست کرده بود برای اینکه از آرد جو میل میفرمود، سرش را مهر زده بود که مبادا دخترهایش به واسطه عطوفتی که به او دارند یک روغنی، یک چیزی داخلش بکنند! مثلاً چیزی که تغییر مزه داشته باشد. زندگی این زندگی بود و میفرمود که من میترسم که در آن طرف مملکت تهامه، نمیدانم کجا، یک کسی باشد که گرسنه باشد، نان نداشته باشد و من میخواهم همان طور باشم، این حکومت یک حکومتی است که میتواند حاکم بگوید که ما با دیگران برادر هستیم، ما همه هستیم، همه با همیم؛ با اینکه وضعش کمتر از دیگران است. یک پوستی داشتند که شب زیر خودش و عیالش حضرت زهرا، میانداختند میخوابیدند روی آن، روز همین پوست را یک قدری علف میریختند برای شترشان. این زندگی بود. این حکومتهایی که ادعا میکنند که ما برای خلق هستیم، برای چه هستیم، وضع خودشان را بروند ببینند، وضع خلقشان را هم بروند ببینند! آنهایی که میگویند که ما برای «حقوق بشر» چه و مجلس حقوق بشر درست کردیم، از این حرفها، ببینند اینها با بشر چه جور رفتار کردند، کجا حق بشر را به او دادند. یکی از بشرها ما بودیم دیگر، ما هم یک دستهای بشر هستیم، پنجاه و چند سال است که ماها یادمان است، همه حقوق ما را از بین بردند، همه چیزمان را از بین بردند، همینهایی که دعوی میکنند حقوق بشر، همینها فوج فوج بشر را میکشند و فریاد میزنند حقوق بشر! وقتی در ایران نصیری (1) را میکشند یا هویدا (2) را میکشند، هیاهو بلند میکنند چرا کشتید! این جز این است که میخواهند ماها را اغفال کنند و نهضت ما را بدنام کنند؟ اینها بشر را نمیشناسند، چه تا حقوق بشر را. اینها برای بشر وضعی و حیثیتی قائل نیستند. اینها