- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مجلس علنی نبود، اگر بود سرّی. در قم من یک مجلس سراغ داشتم که سرّی، قبل از آنکه صبح بشود، یا قبل از آفتاب، تمام بود، و آن هم مثل اینکه گرفته شد. برای اینکه اینها اینطور تشخیص داده بودند که روحانیت یک قوهای است و این مجالس وعظ و مجالس خطابه و مجالس سیدالشهداء - سلام الله علیه - یک قدرتی است که ممکن است یکوقتی از این قدرت استفاده بشود و جلوی آن چپاولگریها را بگیرد. آنها با اطلاع کامل از وضع خزائن زیرزمینی که این دولتها، این ملتها، این کشورها کشورهای شرقی - دارد، و بالخصوص ایران زیاد مورد نظرشان بود، و قدرتی را که احتمال میدادند آن وقت که بتواند یک مقاومتی بکند، و دیده بودند که در طول تاریخ همین قدرتها مقاومت کرده است، این قدرت را سرکوب کردند، با دست رضاخان و پلیس آن روز و سازمانهای آن روز. منتها بعد نقشه عوض شد، نقشه این شد که با تبلیغات - علاوه بر فشارهایی که میآورند - تبلیغات بر ضد آن قدرتهایی که ممکن است یکوقتی برخلاف آنها یک خودنمایی بکند و نقشه آنها را [...] و در زمان رضا شاه هم تبلیغات زیاد بود، به طوری که مردم را - آنهایی که آگاه نبودند - از روحانیت تقریباً بسیارشان را برگرداندند.
تبلیغات شاه بر علیه روحانیت
در زمان این پسر، که بدتر از آن پدر در یک جهاتی بود، در این زمان تبلیغات زیاد شد، به طوری که این تبلیغات در دانشگاه هم، جوانها هم - که جوانهای خوبی بودند - این تبلیغات در آنها هم اثر کرد؛ به حیث که یکوقتی بود که در دانشگاه اسم یک معمم را شاید نمیشد ببرند! بلکه در دانشگاه بعض از آیات قرآن را در دیوار مینوشتند و مسخره میکردند. برای اینکه آنها، که منحرف میکردند اینها را از راه حق، نقشهشان این بود که نبادا یکوقت اسلام قدرت پیدا بکند در جامعه، و روحانیت که خدمتگزار اسلام است آن هم قدرت پیدا بکند، و جامعه را بکِشد به طرف مخالفت با دستگاهها و مخالفت با اجانب. در همه قشرهایی که یک احتمالی میدادند که شاید یک مقاومتی در
تبلیغات شاه بر علیه روحانیت
در زمان این پسر، که بدتر از آن پدر در یک جهاتی بود، در این زمان تبلیغات زیاد شد، به طوری که این تبلیغات در دانشگاه هم، جوانها هم - که جوانهای خوبی بودند - این تبلیغات در آنها هم اثر کرد؛ به حیث که یکوقتی بود که در دانشگاه اسم یک معمم را شاید نمیشد ببرند! بلکه در دانشگاه بعض از آیات قرآن را در دیوار مینوشتند و مسخره میکردند. برای اینکه آنها، که منحرف میکردند اینها را از راه حق، نقشهشان این بود که نبادا یکوقت اسلام قدرت پیدا بکند در جامعه، و روحانیت که خدمتگزار اسلام است آن هم قدرت پیدا بکند، و جامعه را بکِشد به طرف مخالفت با دستگاهها و مخالفت با اجانب. در همه قشرهایی که یک احتمالی میدادند که شاید یک مقاومتی در