صفحه 108
كه هيچ نيست، هر چه هست اوست، اگر «هيچ نيست» خودش را باورش بيايد «عرف ربّه»، پروردگارش را مى‌شناسد.
عمده اين است كه ما نمى‌شناسيم، نه خودمان را مى‌شناسيم، نه خدايمان را مى‌شناسيم، نه ايمان به خودمان داريم، نه ايمان به خدا داريم، نه باورمان آمده است كه خودمان [چيزى‌] نيستيم و نه باورمان آمده است كه همه چيز اوست. وقتى اين باور در كار نبود، هر چه برهان بر آن اقامه بشود فايده ندارد، باز هم آن انانيت نفسى در كار هست، و اينكه من چه، شما چه! اين همه ادعاهاى پوچ براى رياستها و براى امثال ذلك، براى وجود انانيت است، انانيت وقتى كه باشد، انسان خودش را مى‌بيند.
همه بلاهايى كه سر انسان مى‌آيد از اين حبّ نفس است؛ [از اين‌] كه آدم خودش را دوست دارد. در صورتى كه اگر ادراك كند و واقعيت مطلب را وجدان كند، نفس خودش چيزى نيست، مال غير است؛ حب غير است. منتها به غلط اسمش را «حبّ نفس» گذاشته‌اند. اين غلط، انسان را خراب مى‌كند. تمام گرفتاريهايى كه براى همه ما هست، براى اين حبّ جاه و حبّ نفس است. حبّ جاه است كه انسان را به كشتن مى‌دهد، انسان را به فنا مى‌دهد، انسان را به جهنّم مى‌برد. رأس همه خطيئه‌ها همين است: رَأْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ (۱) همين حبّ جاه و حبّ نفس است.
همه خطاها از اينجا بروز مى‌كند. انسان چون خود را مى‌بيند و خودخواه است، همه چيز را براى خودش مى‌خواهد؛ و هر كس مانع او بشود- و لو به توهّمش- با او دشمن مى‌شود؛ و هر چه را كه مى‌خواهد، چون براى خودش مى‌خواهد، حدود، ديگر قائل نيست، از اين جهت مبدأ همه‌

(۱)- ص ۱۴۲-۱۴۳، پاورقى ۲.
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>