- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
صفحه 119
رسيدهاند، اجرشان هم عَلَى اللَّه است؛ هميشه هم در هجرتند آنها. يك طايفهاى هستند كه هجرتى كردهاند؛ اما نرسيدهاند به غايت هجرت كه «أدْرَكَهُ الْمَوْتُ» باشد.
يك طايفه هم مثل ما هستند؛ اصلًا هجرتى نيست در كار، ما در همين ظلمتها هستيم، ماها [به سبب تعلق] به دنيا و به طبيعت، و بالاتر از آن به انانيت خودمان در اين چاه محبوسيم. ما در «بيت» هستيم؛ يعنى در بيت نفسانيت. روى اين احتمال، نمىبينيم الّا خودمان [را]؛ هر چه مىخواهيم براى خودمان مىخواهيم. خوديم، خود است، غير از خود هيچ نيست. ما تا حالا به فكر اين نيفتادهايم كه هجرتى بكنيم، ما هر چه فكر داريم صرف همين جا مىشود.
تمام نيروى الهى كه به ما امانت دادهاند، آن طورى كه هست، ردشان نمىكنيم، همين جا صرف مىكنيم و همين جا هستيم، و تا آخر هم همين جا مىمانيم؛ و هر چه مىگذرد از مبدأ بعيدتر مىشويم؛ و هر چه بگذرد ديرتر مىشود. در روايتى هست كه پيغمبر اكرم با اصحابشان نشسته بودند، يك صدا بلند شد، پرسيدند چيست؟ فرمودند (به حسب اين روايت) كه: يك سنگى از لب جهنم حركت كرده بود، بعد از هفتاد سال رسيده حالا به آخر جهنم، به آن چاهى كه جهنم در آن است. اين صداى افتادن آن است. (۱) گفتهاند اين اشارهاى به اين بوده [كه] يك نفر آدم مُعوَج، هفتاد سالش بوده و مرده، هفتاد سال از آن طرف رفته [است].
ماها از آن طرف رفتيم، منتها من هشتاد سال از آن طرف رفتم، شماها چند سال؛ و اميدوارم شما از آن طرف ديگر برويد.
يك طايفه هم مثل ما هستند؛ اصلًا هجرتى نيست در كار، ما در همين ظلمتها هستيم، ماها [به سبب تعلق] به دنيا و به طبيعت، و بالاتر از آن به انانيت خودمان در اين چاه محبوسيم. ما در «بيت» هستيم؛ يعنى در بيت نفسانيت. روى اين احتمال، نمىبينيم الّا خودمان [را]؛ هر چه مىخواهيم براى خودمان مىخواهيم. خوديم، خود است، غير از خود هيچ نيست. ما تا حالا به فكر اين نيفتادهايم كه هجرتى بكنيم، ما هر چه فكر داريم صرف همين جا مىشود.
تمام نيروى الهى كه به ما امانت دادهاند، آن طورى كه هست، ردشان نمىكنيم، همين جا صرف مىكنيم و همين جا هستيم، و تا آخر هم همين جا مىمانيم؛ و هر چه مىگذرد از مبدأ بعيدتر مىشويم؛ و هر چه بگذرد ديرتر مىشود. در روايتى هست كه پيغمبر اكرم با اصحابشان نشسته بودند، يك صدا بلند شد، پرسيدند چيست؟ فرمودند (به حسب اين روايت) كه: يك سنگى از لب جهنم حركت كرده بود، بعد از هفتاد سال رسيده حالا به آخر جهنم، به آن چاهى كه جهنم در آن است. اين صداى افتادن آن است. (۱) گفتهاند اين اشارهاى به اين بوده [كه] يك نفر آدم مُعوَج، هفتاد سالش بوده و مرده، هفتاد سال از آن طرف رفته [است].
ماها از آن طرف رفتيم، منتها من هشتاد سال از آن طرف رفتم، شماها چند سال؛ و اميدوارم شما از آن طرف ديگر برويد.
(۱)- اسرار الشريعة و اطوار الطريقة و انوار الحقيقة؛ ص ۱۷۷.