صفحه 137
إِنَّنِى أَنَا اللَّهُ، (۱) تجلى براى شجر، يك جا إِنَّنِى أَنَا اللَّهُ، يك جا تَجَلَّى‌ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ، يك جا بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذى تَجَلَّيْتَ لِلْجَبَلِ، همه‌اش صحيح است، و هر كدام در مقام خودش تمام است.
ما بخواهيم ياد بگيريم قرآن را، بايد چه بكنيم؟ اين مسائل به آن معنا تعليم و تعلمى نيست.
ما وقتى بخواهيم قرآن را نگاه كنيم و همين تفاسيرى كه متعارف است نگاه كنيم، بعضى‌شان به اين معانى اشاره دارند؛ همين تعليم و تعلم با كر و كورهاست. قرآن همه مسائل را دارد؛ لكن آن كسى كه ادراك مى‌كند إنَّما يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ است. قرآن را آنكه مخاطبش است مى‌فهمد؛ و معلوم است آن كسى كه «مَنْ خُوطِبَ بِهِ» است و قرآن را مى‌فهمد، آن مرتبه‌اى از قرآن است كه: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، «نَزَلَ عَلى‌ قَلْبِهِ» اين را غير از خود او نمى‌تواند مشاهده كند. قضيه، قضيه ادراك عقلى نيست، قدم برهان نيست، قضيه مشاهده است، آن هم «مشاهده غيبيه». مشاهده با چشم نيست، مشاهده با نفس نيست، مشاهده با عقل نيست، با قلب نيست. آن قلبى كه قلب عالم است، قلب نبى، مشاهده با اوست، دريافته، لكن نمى‌تواند بيان كند؛ مگر در لفافه امثله و الفاظ، به يك آدمى كه كور است چطور شما مى‌توانيد بفهمانيد كه نور چيست؟ با چه زبانى، با چه حرفى؟ جز اين است كه مى‌گويى نور يك چيزى [است كه‌] روشن مى‌كند؟ آدمى كه نديده است نور را، چطور آن كسى كه نور را ديده مى‌تواند به او افهام كند؟ جز اينكه عقده در لسانش هست؛ و اين عقده براى اين است كه طرف، عقده در گوشش است؛ آن عقده‌اى كه در لسان‌

(۱)- همانا من خدايم (طه/۱۴).
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>