صفحه 143
همه خطايا همين است. حب دنيا، گاهى وقتها انسان را به آنجا مى‌رساند كه اگر موحد هم هست، لكن اگر اعتقادش باشد كه خدا از او دنيا را گرفته، در قلبش كدورتى حاصل مى‌شود، يك بغضى حاصل مى‌شود.
گفته شده است آن آخرى كه انسان مى‌خواهد ارتحال كند از اين عالم، مى‌آيند شياطينى كه مى‌خواهند نگذارند اين آدم، موحد از اين عالم بيرون برود، مى‌آورند جلوى رويش چيزهايى را كه دوست دارد. طلبه مثلًا كتاب دوست دارد، كتابش را مى‌آورند مى‌گويند كه ما آتش مى‌زنيم، برگرد از اين عقيده‌اى كه دارى و الّا اينها را آتش مى‌زنيم. آنكه علاقه به فرزند دارد، آنكه علاقه به چيز ديگر دارد [همين طور است‌].
خيال نكنيد كه اهل دنيا عبارت از آنهايند كه مثلًا كاخ (۱) دارند؛ ممكن است يك نفر خيلى هم كاخ داشته باشد، اهل دنيا نباشد، يك طلبه‌اى يك كتاب داشته باشد، اهل دنيا باشد، علاقه داشته باشد. ميزان علاقه است؛ ميزان دنيا، آن علايقى است كه انسان به اين اشياء دارد؛ و اين علايق ممكن است آن دم آخر كه انسان ببيند دارد از علايقش جدا مى‌شود، دشمنى بياورد با خدا؛ دشمن خدا بشود و از اين عالم برود.
علايق را بايد كم بكنيم؛ علاقه‌ها بايد كم بشود، طبيعتاً ما از اينجا مى‌رويم؛ [و] على اىّ حال چه علاقه قلبى به چيزى داشته باشيم يا نداشته باشيم، فرقى به حال [ما] نمى‌كند. شما فرض كنيد كه علاقه داشته باشيد به اين كتابتان يا نداشته باشيد، كتاب مال شماست؛ از آن هم استفاده مى‌كنيد. علاقه‌

(۱)- در نوار «پارك» شنيده مى‌شود.
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>