- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
صفحه 144
داشته باشيد به اين خانه يا نداشته باشيد، اين خانه مال شماست، استفاده هم مىكنيد. علاقه را كم كنيد، علاقه را تا مىتوانيد از بين ببريد. آنكه انسان را گرفتار مىكند، اين علاقهاى است كه انسان دارد، آن هم از حبّ نفس است، مبدأ همان حبّ نفس است. حبّ دنيا، حبّ نفس، حبّ رياست، يك دردى است كه انسان را به هلاكت مىرساند.
حبّ مسند، حبّ مسجد، همه اينها دنياست، علايق دنياست؛ حجابهايى است كه «بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ». دائم ننشينيم و بگوييم آنهايى كه داراى كذا و كذا هستند چنين و چنانند. ببينيد خودتان در آن حدى كه هستيد چطوريد؛ علاقه شما به آن چيزى كه داريد چقدر قوّت دارد، و روى اين علاقه هست شما به او ايراد مىگيريد.
اگر اين حبّ نفس و خودخواهى نباشد، انسان از ديگران عيب نمىگيرد. اين عيبگيريهايى كه بعضى از ما نسبت به ديگران مىكنيم، همهاش براى اين است كه ما خودمان را- براى آن حبّ نفسى كه داريم- خيلى مهذب و صحيح و آدم كامل مىدانيم و ديگران را معيوب مىدانيم و به عيبشان ايراد مىگيريم. در آن شعر هست كه يك آقايى- شعرش را نمىخواهم بخوانم- به يك كسى اشكال كرد. [او] گفت من همينهايى كه مىگويى هستم، اما تو آن طور كه مىنمايى هستى؟ ما كه داريم در جامعه نمايش مىدهيم كه ما براى خدا درس مىخوانيم، درس شريعت مىخوانيم، چون درس شريعت [مىخوانيم، پس] از جند اللَّه هستيم و اسم خودمان را جند اللَّه گذاشتهايم، ما آن طورى كه ظواهرمان هست، هستيم؟ همين مقدارِ خيلى نازل، كه اين ظواهر با باطن همگام باشند، نه منافى باشند، ظاهر يك جور و باطن يك جور. مگر نفاق غير از اين است؟
نفاق همهاش اين نيست كه اظهار ديانت بكند و نباشد، مثل ابو سفيان. اين
حبّ مسند، حبّ مسجد، همه اينها دنياست، علايق دنياست؛ حجابهايى است كه «بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ». دائم ننشينيم و بگوييم آنهايى كه داراى كذا و كذا هستند چنين و چنانند. ببينيد خودتان در آن حدى كه هستيد چطوريد؛ علاقه شما به آن چيزى كه داريد چقدر قوّت دارد، و روى اين علاقه هست شما به او ايراد مىگيريد.
اگر اين حبّ نفس و خودخواهى نباشد، انسان از ديگران عيب نمىگيرد. اين عيبگيريهايى كه بعضى از ما نسبت به ديگران مىكنيم، همهاش براى اين است كه ما خودمان را- براى آن حبّ نفسى كه داريم- خيلى مهذب و صحيح و آدم كامل مىدانيم و ديگران را معيوب مىدانيم و به عيبشان ايراد مىگيريم. در آن شعر هست كه يك آقايى- شعرش را نمىخواهم بخوانم- به يك كسى اشكال كرد. [او] گفت من همينهايى كه مىگويى هستم، اما تو آن طور كه مىنمايى هستى؟ ما كه داريم در جامعه نمايش مىدهيم كه ما براى خدا درس مىخوانيم، درس شريعت مىخوانيم، چون درس شريعت [مىخوانيم، پس] از جند اللَّه هستيم و اسم خودمان را جند اللَّه گذاشتهايم، ما آن طورى كه ظواهرمان هست، هستيم؟ همين مقدارِ خيلى نازل، كه اين ظواهر با باطن همگام باشند، نه منافى باشند، ظاهر يك جور و باطن يك جور. مگر نفاق غير از اين است؟
نفاق همهاش اين نيست كه اظهار ديانت بكند و نباشد، مثل ابو سفيان. اين