صفحه 163
ظواهر را مى‌بيند، گوشمان صدا را مى‌شنود، ذائقه‌مان مزه را ادراك مى‌كند، دستمان لمس مى‌كند يك ظاهرى را؛ همه اعراض هستند، اين جسم كجاست؟ وقتى هم [كسى‌] مى‌خواهد تعريف كند [مثلًا مى‌گويد:] «آن عرض و عمق و طول دارد»، عرض و عمق و طول هم از اعراض است، «آنكه ثقل دارد» آن هم از اعراض است؛ «آنكه جاذبه دارد» آن هم از اعراض است. هر چه را بخواهيد تعريف بكنيد، با اوصاف و اعراض تعريف مى‌كنيد، پس خود جسم كجاست؟ خود جسم هم سرّ است، ظلّ همان سرّ است، ظلّ همان احديت است كه اسما و صفات آن براى ما معلوم مى‌شود؛ و الّا خود عالَم، غيب است، اسما و صفاتش پيداست.
«غيب» و «شهادت» هم شايد يك مرتبه‌اش همين معنا باشد كه همين عالَم طبيعت، غيب و شهادت دارد، غيبش آن است كه از ما غايب است، ما هيچ نمى‌توانيم ادراكش بكنيم؛ [و شهادتش آن است كه ما ادراك مى‌كنيم.] شما هر قدر بخواهيد تعريف بكنيد چيزى را، دائم به اوصاف و به اسما و به آثار و به امثال آن تعريف مى‌كنيد. ادراك بشر از آن چيزى كه ظلّ سرّ مطلق است، ناقص است، مگر آن كسى كه با قدم ولايت به آنجا رسيده باشد كه تجلى حق تعالى به همه ابعادش، در قلبش واقع شده باشد؛ و اين سرّ در همه چيز هست، يعنى غيب و شهادت در همه جا سرايت مى‌كند.
يك وقت هم گفته مى‌شود: «عالم غيب»، «عالم ملائكة اللَّه»، «عالم عقول»، از اين تعبيرات. خود آنها هم سرّ و ظاهر دارند، ظهور و بطون است؛ و الظاهر و الباطن هم همين است. در همان چيزى كه ظهور كرده، بطون هم هست؛ در همان بطون هم يك ظهورى هست؛ بنا بر اين تمام اسماى حق تعالى، همه اسما، واجد همه مراتب وجودند؛ هر اسمى تمام‌
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>