- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
صفحه 181
و بعد به معدن عظمت واصل شود. «معدن العظمة» چيست؟ اين وصول چيست؟ غير آن وصولى است كه آنها مىگويند؟ آن وصول هم همين است: «فَتَصِلَ إلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ». «معدن العظمة» غير حق تعالى چيز ديگر مىتواند باشد؟ معدن عظمت اوست كه همه عظمتها بايد از او گرفته بشود. معدنش آنجاست. «فَتَصِلَ» وصول پيدا بكند «إلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصيرَ أَرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ» حالا كه رسيد، ارواح معلق بشود «بِعِزِّ قُدْسِكَ».
اين همان معنايى است كه عرفا مىگويند. يك نفر آدم كه اطراف قضيه را توجه كرده، نمىتواند بگويد علت و معلول است. ضيق تعبير است.
نمىشود تعبير كرد از آن به علت و معلول، به اثر و مؤثر. خالق و مخلوق هم يك بيان روى مذاق عامه است، بهتر از آن تعبيرات است؛ لكن تجلى بهتر است و باز هم نزديكتر به آن معنايى است كه هيچ نمىشود از آن تعبير كرد.
اين ربط ما بين حق و خلق از مسائلى است كه تصورش از تصديقش مشكلتر است؛ تصديقش مىشود كرد، اگر آدم تصور كند. ما چطور تصور بكنيم كه يك موجودى در هيچ جا غايب نباشد، يك جا نباشد؟ باطن اشياء هست، ظاهر اشياء هست و همه معلولش هستند؛ اما تعبير نمىتوانيم بكنيم از آن. از چنين مؤثرى [كه] در باطن اشياء هست، در ظاهر اشياء هست: لا يَخْلُو مِنْهُ شَىْءٌ؛ هيچ جا نيست كه خالى باشد از او، چطور تعبير كنند كه بتوانند آن مطلب را افاده كنند؟ و هر چه تعبير كنند نمىشود، جز اينكه آنهايى كه اهلش هستند دعا كنند، اين طور دعايى كه در مناجات شعبانيه است.
بنا بر اين، اختلافى نيست كه يك دسته، يك دستهاى را تكفير كند، يك
اين همان معنايى است كه عرفا مىگويند. يك نفر آدم كه اطراف قضيه را توجه كرده، نمىتواند بگويد علت و معلول است. ضيق تعبير است.
نمىشود تعبير كرد از آن به علت و معلول، به اثر و مؤثر. خالق و مخلوق هم يك بيان روى مذاق عامه است، بهتر از آن تعبيرات است؛ لكن تجلى بهتر است و باز هم نزديكتر به آن معنايى است كه هيچ نمىشود از آن تعبير كرد.
اين ربط ما بين حق و خلق از مسائلى است كه تصورش از تصديقش مشكلتر است؛ تصديقش مىشود كرد، اگر آدم تصور كند. ما چطور تصور بكنيم كه يك موجودى در هيچ جا غايب نباشد، يك جا نباشد؟ باطن اشياء هست، ظاهر اشياء هست و همه معلولش هستند؛ اما تعبير نمىتوانيم بكنيم از آن. از چنين مؤثرى [كه] در باطن اشياء هست، در ظاهر اشياء هست: لا يَخْلُو مِنْهُ شَىْءٌ؛ هيچ جا نيست كه خالى باشد از او، چطور تعبير كنند كه بتوانند آن مطلب را افاده كنند؟ و هر چه تعبير كنند نمىشود، جز اينكه آنهايى كه اهلش هستند دعا كنند، اين طور دعايى كه در مناجات شعبانيه است.
بنا بر اين، اختلافى نيست كه يك دسته، يك دستهاى را تكفير كند، يك