- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
حبسها، با این زجرها، با این اهانتها، با این فحشها و برای این مملکت یک استوانهای هستیم؛ ایستاده ایم اینجا. اگر خدای نخواسته یک چیزی، یک خطری برای این مملکت پیش بیاید، ما ایستاده ایم در مقابلش و نمیترسیم.
آخوند میایستد، شما فرار میکنید
این آقایانی که میگویند که ما مملکت را میخواهیم حفظ کنیم، ما چطور هستیم و کذا هستیم، شما یادتان نیست که وقتی که متفقین آمدند اینجا، چطور فرار کردند این بیچارهها از تهران تا به یزد. اگر یک آخوند پیدا کردید فرار کرده، یک آخوند، یک آخوند. آن روز که در بالای تهران طیارهها راه افتاده بود و مردم را میترساندند، من تهران بودم؛ خدا رحمت کند مرحوم آقاشیخ حسین قمی - رضوان الله علیه - با ایشان در آن میدان شاپور، آنجاها بودیم؛ ایشان سبیلش را چاق کرده بود (1) با کمال طمأنینه، اصلش کأنه خبری نیست من هم مثل او، هیچ ابداً، کأنه خبری نیست. این بیچارهها، این نظامیهایی که میگویند اینقدر ما کذا هستیم و کذا هستیم و برای مملکت چه میکنیم، اینها وقتی که پای استفاده و پای بردن منافع و پای زورگویی هست، اینطورند. خدا نکند که یک روزی یک ورقی برگردد؛ اول کسی که فرار کند همین نشاندارها هستند، و ما هستیم الحمدللَّه اینجا تا آخرش؛ مگر اینها بیایند بگیرند ما را ببرند، ما باز هستیم.
دین علیه دین
این دانشگاه اسلامی که آقایان میخواهند درست کنند نه اینکه خیال کنید با اسلام آشتی کردهاند، خیر، قضیه قرآنی است که سر نیزه کردند در مقابل امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - با حربه قرآن معاویه، امیرالمؤمنین را شکست داد؛ با حربه قرآن، و الّا چند دقیقه دیگر، چند ساعت دیگر اگر مانده بود، آثاری از بنی امیه نمیماند، لکن حیله کردند، قرآن آوردند [که] ما مُسْلم، شما هم مُسلم، أشهد أن لا اله الاالله؛ این قرآن. این خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق، که امام را نشناخته بود [ند]، هر چه حضرت امیر
آخوند میایستد، شما فرار میکنید
این آقایانی که میگویند که ما مملکت را میخواهیم حفظ کنیم، ما چطور هستیم و کذا هستیم، شما یادتان نیست که وقتی که متفقین آمدند اینجا، چطور فرار کردند این بیچارهها از تهران تا به یزد. اگر یک آخوند پیدا کردید فرار کرده، یک آخوند، یک آخوند. آن روز که در بالای تهران طیارهها راه افتاده بود و مردم را میترساندند، من تهران بودم؛ خدا رحمت کند مرحوم آقاشیخ حسین قمی - رضوان الله علیه - با ایشان در آن میدان شاپور، آنجاها بودیم؛ ایشان سبیلش را چاق کرده بود (1) با کمال طمأنینه، اصلش کأنه خبری نیست من هم مثل او، هیچ ابداً، کأنه خبری نیست. این بیچارهها، این نظامیهایی که میگویند اینقدر ما کذا هستیم و کذا هستیم و برای مملکت چه میکنیم، اینها وقتی که پای استفاده و پای بردن منافع و پای زورگویی هست، اینطورند. خدا نکند که یک روزی یک ورقی برگردد؛ اول کسی که فرار کند همین نشاندارها هستند، و ما هستیم الحمدللَّه اینجا تا آخرش؛ مگر اینها بیایند بگیرند ما را ببرند، ما باز هستیم.
دین علیه دین
این دانشگاه اسلامی که آقایان میخواهند درست کنند نه اینکه خیال کنید با اسلام آشتی کردهاند، خیر، قضیه قرآنی است که سر نیزه کردند در مقابل امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - با حربه قرآن معاویه، امیرالمؤمنین را شکست داد؛ با حربه قرآن، و الّا چند دقیقه دیگر، چند ساعت دیگر اگر مانده بود، آثاری از بنی امیه نمیماند، لکن حیله کردند، قرآن آوردند [که] ما مُسْلم، شما هم مُسلم، أشهد أن لا اله الاالله؛ این قرآن. این خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق، که امام را نشناخته بود [ند]، هر چه حضرت امیر