- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
او موافقاند.
اگر ما این کلمه «جمهوری اسلامی» را برداشته بودیم و میگفتیم «جمهوری» نمیتوانستیم مردم را در میدان بیاوریم. مردم برای «جمهوری» هیچ وقت جانشان را نمیدهند، مردم برای شکم جانشان را نمیدهند، مردم برای آزادی نمیخواهند خودشان بمیرند که من آزاد بشوم. اینها حرف است. آنی که میتواند مردم را بسیج کند آن اعتقاد به این است که غیر از این عالم یک جای دیگر هست بهتر از اینجا. همانطوری که از صدر اسلام این عقیده مردم را یک جمعیت کمی را برد و تا امپراتوری آن روز که از همه امپراتوریهای عالم [بزرگتر بود] این دو امپراتوری روم و ایران را یک عده معدود عرب با نداشتن هیچ ساز و برگ جنگی هر چندتایشان یک شتر، یک شمشیر، در بعضی جنگها نداشتند چیزی بخورند، روزه میگرفتند، بعضی وقتها یک دانه خرما در یک شبانه روز، در بعضی جاها یک خرما را این دهنش میگذاشت و بعد درمیآورد دهن او میگذاشت و بعد درمیآورد دهن او میگذاشت. یک همچه جمعیتی بر دو امپراتوری به آن بزرگی غلبه کردند. این غلبه برای چی بود؛ این غلبه ایمان بود، و الّا شمشیر آنها در مقابل آن تجهیزاتی که آنها داشتند که چیزی نبود. آن وقت تجهیزات ایران و روم خیلی زیاد بوده، هیچ ربطی به حالا نداشته، تجهیزات عجیب بوده آن وقت. لکن در مقابل آنها این عده با ایمان رفتند جلو، یعنی این عده میگفتند ما اگر بکشیم آنها را بهشت میرویم، اگر کشته هم بشویم بهشت میرویم. این منطق اینها را پیروز کرد. این منطق در ایران پیدا شد. این منطق در این چند سالی که [دایماً] صحبت شد و [روشنگری] شد، و همه قشرها زحمت کشیدند متحول شدند مردم از آن. حالات نفسانی که داشتند به یک حالت اسلامی فکر میکردند مثل صدر اسلام. الآن هم [هنوز] هر چند روز یک دفعه یکی دو نفر میآیند به من میگویند شما دعا کنید ما شهید بشویم. من دعا میکنم که خدا پیروزتان کند.
این روحیه وقتی پیدا شد در یک جمعیت آنوقت میتواند با مشتش برود طرف تانک. برای اینکه از مردن دیگر نمیترسد. ترس نیست پیش آن. این روحیه پیدا شد و
اگر ما این کلمه «جمهوری اسلامی» را برداشته بودیم و میگفتیم «جمهوری» نمیتوانستیم مردم را در میدان بیاوریم. مردم برای «جمهوری» هیچ وقت جانشان را نمیدهند، مردم برای شکم جانشان را نمیدهند، مردم برای آزادی نمیخواهند خودشان بمیرند که من آزاد بشوم. اینها حرف است. آنی که میتواند مردم را بسیج کند آن اعتقاد به این است که غیر از این عالم یک جای دیگر هست بهتر از اینجا. همانطوری که از صدر اسلام این عقیده مردم را یک جمعیت کمی را برد و تا امپراتوری آن روز که از همه امپراتوریهای عالم [بزرگتر بود] این دو امپراتوری روم و ایران را یک عده معدود عرب با نداشتن هیچ ساز و برگ جنگی هر چندتایشان یک شتر، یک شمشیر، در بعضی جنگها نداشتند چیزی بخورند، روزه میگرفتند، بعضی وقتها یک دانه خرما در یک شبانه روز، در بعضی جاها یک خرما را این دهنش میگذاشت و بعد درمیآورد دهن او میگذاشت و بعد درمیآورد دهن او میگذاشت. یک همچه جمعیتی بر دو امپراتوری به آن بزرگی غلبه کردند. این غلبه برای چی بود؛ این غلبه ایمان بود، و الّا شمشیر آنها در مقابل آن تجهیزاتی که آنها داشتند که چیزی نبود. آن وقت تجهیزات ایران و روم خیلی زیاد بوده، هیچ ربطی به حالا نداشته، تجهیزات عجیب بوده آن وقت. لکن در مقابل آنها این عده با ایمان رفتند جلو، یعنی این عده میگفتند ما اگر بکشیم آنها را بهشت میرویم، اگر کشته هم بشویم بهشت میرویم. این منطق اینها را پیروز کرد. این منطق در ایران پیدا شد. این منطق در این چند سالی که [دایماً] صحبت شد و [روشنگری] شد، و همه قشرها زحمت کشیدند متحول شدند مردم از آن. حالات نفسانی که داشتند به یک حالت اسلامی فکر میکردند مثل صدر اسلام. الآن هم [هنوز] هر چند روز یک دفعه یکی دو نفر میآیند به من میگویند شما دعا کنید ما شهید بشویم. من دعا میکنم که خدا پیروزتان کند.
این روحیه وقتی پیدا شد در یک جمعیت آنوقت میتواند با مشتش برود طرف تانک. برای اینکه از مردن دیگر نمیترسد. ترس نیست پیش آن. این روحیه پیدا شد و