- » امروز چهارشنبه، 14 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
محل را تصفیه میکند، و اگر در هر یک از بلاد چند نفر روحانی باشند که آنها آنطور که باید، آنطور که دستور اسلام است باشند، از باب اینکه مردم تبعیت از آنها میکنند، مردم هم اصلاح میشوند و با اصلاح مردم یک جامعه صحیح پیش میآید.
شیوه و شگرد قدرت یابی رضاخان
شما دیدید که در این پنجاه سال، خوب اکثراً یادتان نیست، زمان رضا خان را اکثراً یادتان نیست لکن من یادم است، یعنی من از قبل از اینکه رضا خان کودتا کند یادم هست.
رضا خان به واسطه مأموریتی که داشت ابتدا به یک صورت مقدس مآبی آمد تو کار.
مقدس مآبی به آن حدودی که یک نظامی باید باشد. در محرم روضه داشت. در یک جایی بود که روضه خوانی داشت. و خودش هم حاضر میشد. دستجات از ارتشیها راه میانداخت که من او را خودم دیدم. دستجات مختلفی از ارتشیها راه میانداخت. و آن وقت معروف بود که خود او در ماه محرم تکیههایی که در تهران بود میگفتند که میرود.
بعضیها میگفتند که پیاده میرود. همه تکیهها را در این شبهای محرم. بتدریج تکیهها را میرود تا آن وقتی که قدرتش مستقر شد. با اسلحه دیانت آمد تا آن وقتی که قدرتش محکم شد. آن وقت که محکم شد مأموریتش را شروع کرد. و مهم مأموریتش یکی این بود که روحانیون را بکوبد. روحانیون را آنطور کوبید که تبلیغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانیون. دستگاهها تجهیز شدند بر ضد روحانیین. به طوری که قشرهای ناآگاه هم برگشتند از روحانی. شوفرها روحانی را یا سوار نمیکردند، یا اگر سوار میکردند، اهانت میکردند. من خودم سوار اتوبوس بودم. یک شیخ هم بود. بنزین اتوبوس بین راه تمام شد. او گفت که در اثر این شیخ بود. این شیخ چون بود اتومبیل ایستاد. بنزین تمام شده بود. تمام شدن بنزین را گردن شیخ میگذاشت! بعض از رفقای ما گفت که من در اراک بودم و میخواستم بیایم به قم مثلاً. رفتم. شوفر گفت که ما بنا گذاشتیم دو طایفه را سوار ماشین نکنیم. یکی فواحش، یکی آخوندها! از همه جهات شروع کردند فشار آوردن.
ممنوعشان کردند از منبر رفتن. اصلاً مجالس را از بین بردند. شروع کردند به سربازی
شیوه و شگرد قدرت یابی رضاخان
شما دیدید که در این پنجاه سال، خوب اکثراً یادتان نیست، زمان رضا خان را اکثراً یادتان نیست لکن من یادم است، یعنی من از قبل از اینکه رضا خان کودتا کند یادم هست.
رضا خان به واسطه مأموریتی که داشت ابتدا به یک صورت مقدس مآبی آمد تو کار.
مقدس مآبی به آن حدودی که یک نظامی باید باشد. در محرم روضه داشت. در یک جایی بود که روضه خوانی داشت. و خودش هم حاضر میشد. دستجات از ارتشیها راه میانداخت که من او را خودم دیدم. دستجات مختلفی از ارتشیها راه میانداخت. و آن وقت معروف بود که خود او در ماه محرم تکیههایی که در تهران بود میگفتند که میرود.
بعضیها میگفتند که پیاده میرود. همه تکیهها را در این شبهای محرم. بتدریج تکیهها را میرود تا آن وقتی که قدرتش مستقر شد. با اسلحه دیانت آمد تا آن وقتی که قدرتش محکم شد. آن وقت که محکم شد مأموریتش را شروع کرد. و مهم مأموریتش یکی این بود که روحانیون را بکوبد. روحانیون را آنطور کوبید که تبلیغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانیون. دستگاهها تجهیز شدند بر ضد روحانیین. به طوری که قشرهای ناآگاه هم برگشتند از روحانی. شوفرها روحانی را یا سوار نمیکردند، یا اگر سوار میکردند، اهانت میکردند. من خودم سوار اتوبوس بودم. یک شیخ هم بود. بنزین اتوبوس بین راه تمام شد. او گفت که در اثر این شیخ بود. این شیخ چون بود اتومبیل ایستاد. بنزین تمام شده بود. تمام شدن بنزین را گردن شیخ میگذاشت! بعض از رفقای ما گفت که من در اراک بودم و میخواستم بیایم به قم مثلاً. رفتم. شوفر گفت که ما بنا گذاشتیم دو طایفه را سوار ماشین نکنیم. یکی فواحش، یکی آخوندها! از همه جهات شروع کردند فشار آوردن.
ممنوعشان کردند از منبر رفتن. اصلاً مجالس را از بین بردند. شروع کردند به سربازی