- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
نبود که زراعتم چه جوری است، صنعتم چه جوری است و منزلم چه حالی دارد. همه فکر این بودند که جمهوری اسلامی باید بشود. این وحدت کلمه و انسجامی که در ملت بود و در دنیا چشمگیر بود و چشمگیر هست، آنها که میدانند باید از کجا شروع کنند و چه جور این انسجام را به هم بزنند، کارگردانهاشان و کارشناسهاشان هست، و الهام میگیرند از آن مبادی دیگر، از خارج و بین قشرها اختلاف ایجاد میکنند، هر طوری بتوانند. اتهام، هر جا بروی اتهام هست. هر جا بروی یک ناراحتی ایجاد کردند. هر جا بروی یک شلوغی ایجاد کردند. هر جا بروی یک ناآرامی است که کأنه یک کشوری است که بهطور هرج و مرج دارد پیش میرود. اصلاً یک مدیریت صحیح در این کشور نمیگذارند باشد. نمیگذارند آرام بشود تا جهاد سازندگی شما به آنطوری که بخواهد تحقق پیدا بکند. نمیگذارند آرام بشود تا اینکه صنعت نفت آنطوری که باید اداره بشود و همینطور همه جا. و این دلیل بر این است که جوانهای ما غافلند از این توطئه بزرگی که برای ما دارد درست میشود و در دست درست کردن است. و آن توطئه اینکه همان نقطهای که به آن نقطه اینها شکست خوردند همان نقطه را دست بگذارند رویش، دست میگذارند رویش، آن را میخواهند به هم بزنند. آن موضع قدرت شما را متزلزل دارند میکنند.
دو ویژگی سرنوشت ساز
موضع قدرت شما همان وحدت شما بود. دیدید که دو جهت در این ملت بود که رمز پیروزی ملت ما بود: یکی اینکه از آن چیزهایی که خودشان میخواستند ابداً آن وقت مطرح نبود. همه با هم میگفتند «الله اکبر». همه با هم «جمهوری اسلامی». همه با هم رژیم سابق نه. هیچ کس در آن روز دنبال این نبود که من وضعم چه جوری است. اگر یک کسی پیش رفیقش هم فرض کنید شکایت میکرد رفیقش به او میخندید که حالا وقت این حرفها نیست. اینطور شده بود وضع. یک جهت هم اینکه همه اینها که با هم مجتمع شدند، برای خدا بود. شاهد اینکه [دائماً] میآمدند در هر جا فریاد میکردند که ما
دو ویژگی سرنوشت ساز
موضع قدرت شما همان وحدت شما بود. دیدید که دو جهت در این ملت بود که رمز پیروزی ملت ما بود: یکی اینکه از آن چیزهایی که خودشان میخواستند ابداً آن وقت مطرح نبود. همه با هم میگفتند «الله اکبر». همه با هم «جمهوری اسلامی». همه با هم رژیم سابق نه. هیچ کس در آن روز دنبال این نبود که من وضعم چه جوری است. اگر یک کسی پیش رفیقش هم فرض کنید شکایت میکرد رفیقش به او میخندید که حالا وقت این حرفها نیست. اینطور شده بود وضع. یک جهت هم اینکه همه اینها که با هم مجتمع شدند، برای خدا بود. شاهد اینکه [دائماً] میآمدند در هر جا فریاد میکردند که ما