- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
کارها در زمان رضاخان شد، که شما اکثراً یادتان نیست و چه کارها هم در زمان این دومی شد، که بسیاریاش را همهتان یادتان هست. آن وقت مملکتی بود که از ما نبود؛ یک نوکری اینجا گذاشته بودند - مثل اینکه حالا هم یک نوکری در عراق (1) گذاشتند. یک نوکری هم در مصر (2) دارند - یک نوکری گذاشته بودند و این نوکر جلاد (3) همه چیزها هم در دسترسش گذاشته بودند و او هم هر کاری میخواست انجام میداد. جیب آنها را پر میکرد، و ملت ما را به فقر و فلاکت [میبرد]، حتی در خود تهران، این محلههای جنوب شهر و این «حلبی آباد» (4) و نمیدانم چی چی آباد و چی چی آبادها، که زندگیشان را لابد میدانید، فضلاً از آنهایی که در خارج از تهران بودند. تمام ثروت این ملت را به جیب امریکاییها و انگلیسها و زمان آن مردِکه به انگلیسها، بیشترش امریکاییها و به روسها و به همه، به جیب اینها کردند و جیبهای آنها را پر کردند و مابقیاش را هم به جیب خودشان و دارو دسته خودشان کردند. که حالا گاهی وقتها بعضی نقل میکنند برای من از کاخهایی که اینها دارند که چه کاخهای فلان و فلان هست و این ملت بیچاره ضعیف ما را، از تمام مواهب اولیه زندگی [محروم کرده بودند]. آب - مثلاً - در بعضی از نقاط ایران وجود ندارد! هنوز هم باز نتوانستند برایشان آب بیاورند.
من که نجف بودم، یکی از تاجرهای خیّر کویت، که اهل ایران بود اصلاً، مکرر هر سال میآمد پیش من و میگفت که فلان دِه - بعضی دهات طرف فارس ظاهراً بود - آنجا آبشان از آب باران است! و این چیزی که درست کردهاند که جمع بشود آب باران در آن گاهی وقتها یک فرسخ از آنها دور است؛ زنها باید یک فرسخ راه بروند، کوزه آب را پر کنند بیاورند برای بچههایشان، آن هم کوزه آب باران! و در یک جایی درست کرده
من که نجف بودم، یکی از تاجرهای خیّر کویت، که اهل ایران بود اصلاً، مکرر هر سال میآمد پیش من و میگفت که فلان دِه - بعضی دهات طرف فارس ظاهراً بود - آنجا آبشان از آب باران است! و این چیزی که درست کردهاند که جمع بشود آب باران در آن گاهی وقتها یک فرسخ از آنها دور است؛ زنها باید یک فرسخ راه بروند، کوزه آب را پر کنند بیاورند برای بچههایشان، آن هم کوزه آب باران! و در یک جایی درست کرده