- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
خواست. آن نصرتهای الهی را ما از آن غافلیم. در همین قضایا، چون یک ملتی بود مظلوم، و یک ملتی بود که قیام کرده بود برای خدا، فریاد میزد ما جمهوری اسلامی میخواهیم، فریاد میزد که ما ظلم نمیخواهیم، خدا تأیید کرد این ملت را. یعنی یک نصرتهایی به این ملت عنایت کرد که در تاریخ، مگر در صدر اسلام، دیگر نبود. یک [همچو] ملتی. همه قدرتها دست او، دست طرف مقابل، لکن یا بترسد استعمال کند، یا وقتی فرمان بدهد، از او فرمان نبرند. خدا یک ترسی در دل اینها انداخت که همان ترس اسباب این شد که برای ما یک نصرتی حاصل شد، یک نصرتی بود خودش.
گاهی لشکر اسلام را با همین رعب، رعب میانداختند در دل آنها. منتشر میشد توی لشکر که این عربها آدم میخورند. این رعبی در دل اینها میافتاد که نتوانند مقابله کنند.
این در این قضیهای که برای ملت ما اتفاق افتاد، این مسئله بود که خدا تأیید کرد این ملت را، و هیچکس غیر خدا نبود که کاری انجام بتواند بدهد. آن بود این اجتماع در یک مطلب، سی و چند میلیون جمعیت همه یک مطلب بگویند، همه یک راه بروند، مگر این میشود، کسی بتواند یک همچو کاری بکند. مگر با تبلیغات میشود این کار را کرد.
انسان بیست سال تبلیغ میکند، یک بازار تهران را نمیتواند قبضه کند. در چند وقت، چند وقت کم تقریباً یکدفعه ما دیدیم که سرتاسر ایران حرفهاشان یک چیز است.
تلاش دشمن در ایجاد آسیب از درون
من پاریس که بودم یک کسی آمد از ایران پیش من. - حالا هم یادم نیست کی است - گفت که من رفتم به اطراف، در ایران که بودم، دهات آن جاپلق و کمره (1) و آنجاها که من اطلاع ازشان دارم، حتی یک جایی را گفت که من آنجا را خودم رفتهام، یک دِه، یک دِه نه، یک قلعهای بود، یک قلعه توی کوهی است، گفت که همه جای آنجاها که ما رفتیم صبح که میشد، آخوندش [توی] (2) ده جلو میافتاد و مردم ده هم دنبالش تظاهر
گاهی لشکر اسلام را با همین رعب، رعب میانداختند در دل آنها. منتشر میشد توی لشکر که این عربها آدم میخورند. این رعبی در دل اینها میافتاد که نتوانند مقابله کنند.
این در این قضیهای که برای ملت ما اتفاق افتاد، این مسئله بود که خدا تأیید کرد این ملت را، و هیچکس غیر خدا نبود که کاری انجام بتواند بدهد. آن بود این اجتماع در یک مطلب، سی و چند میلیون جمعیت همه یک مطلب بگویند، همه یک راه بروند، مگر این میشود، کسی بتواند یک همچو کاری بکند. مگر با تبلیغات میشود این کار را کرد.
انسان بیست سال تبلیغ میکند، یک بازار تهران را نمیتواند قبضه کند. در چند وقت، چند وقت کم تقریباً یکدفعه ما دیدیم که سرتاسر ایران حرفهاشان یک چیز است.
تلاش دشمن در ایجاد آسیب از درون
من پاریس که بودم یک کسی آمد از ایران پیش من. - حالا هم یادم نیست کی است - گفت که من رفتم به اطراف، در ایران که بودم، دهات آن جاپلق و کمره (1) و آنجاها که من اطلاع ازشان دارم، حتی یک جایی را گفت که من آنجا را خودم رفتهام، یک دِه، یک دِه نه، یک قلعهای بود، یک قلعه توی کوهی است، گفت که همه جای آنجاها که ما رفتیم صبح که میشد، آخوندش [توی] (2) ده جلو میافتاد و مردم ده هم دنبالش تظاهر