- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مسئله این است؟! ما جواب ملت عراق را چه بدهیم؟ حالا ملت خودمان هیچ، جواب ملت عراق را چه بدهیم که یک رژیمی که چندین سال بر او حکومت کرده است غاصبانه، و آنقدر از جوانهای آنها را کشته و آنقدر از جوانهای آن را معیوب کرده و آنقدر از علمای آنجا را شهید کرده و حالا ما بنشینیم، ما که ادعا میکنیم مسلمانیم، بنشینیم سر یک میز و با ایشان صحبت کنیم که بیایید با هم مصالحه کنیم؟ جواب ما، حالا جواب خدا هیچ که جواب باید بدهیم. جواب انبیا هیچ که جواب باید بدهیم.
جواب ملائکة الله هیچ که جواب باید بدهیم. جواب مستضعفین هیچ که باید جواب بدهیم. جواب این ملت عراق را ما چه بدهیم. اگر از کربلا یک طوماری برای ما برسد که شما چرا با یک آدمی که علمای ما را شهید کرده، روشنفکرهای ما را در حبس کرده - حبسهایشان الآن جا نمیشود، یک جاهایی را تخلیه کردند برای حبس از برای اینکه، از طوری که نقل کردند برای ما - شما نشستید با اینها صلح میکنید؟! چه صلحی ما داریم؟ ما با این شهدایی که داریم چه جواب بدهیم؟ ما اینقدر شهید دادیم، حالا بنشینیم سر یک میز و با ایشان صحبت کنیم؟! مسئله ما مسئله مکتبی است. مسئله دلخواهی نیست. ما سر اسلام دعوا داریم. ما میگوییم که یک نفر آدمی که اسلام را اصلش مخالف با حزب خودش میداند، اسلامش اسلام عفلقی است که از اسلام کارتری هم بدتر است. یک نفر آدم و حزبی که اسلام را مخالف همه چیز خودش میداند، و با تمام قوا اگر دستش برسد میکوبد اسلام را، ما با او میتوانیم مصالحه کنیم؟ یعنی اسلام را ما فدا کنیم؟ مگر اسلام زمین است؟ مگر اسلام آسمان است؟ همانطوری که در زمان شاه مخلوع اگر به ما میگفتند بیایید با هم مصالحه - گفتند هم - ، با ما بیایید مصالحه بکنید، خوب، ما حق داشتیم مصالحه کنیم. یک کسی که با اسلام مخالف است؟! باز مخالفت او کمتر از این است. منتها همان حقه بازیهایی که آن مردک میکرد و در ایران او میرفت به [حرم] حضرت رضا، میآمدند عکسش هم میانداختند، همان کارها را این میکند. حالا میرود، در رادیو بود، کجا بود، نوشته بود، که بیرکوع نماز خوانده! حالا این اشکال به او نیست این. ما با اینها هیچ راه مصالحهای نداریم. برای اینکه، مقصد ما یک مقصدی
جواب ملائکة الله هیچ که جواب باید بدهیم. جواب مستضعفین هیچ که باید جواب بدهیم. جواب این ملت عراق را ما چه بدهیم. اگر از کربلا یک طوماری برای ما برسد که شما چرا با یک آدمی که علمای ما را شهید کرده، روشنفکرهای ما را در حبس کرده - حبسهایشان الآن جا نمیشود، یک جاهایی را تخلیه کردند برای حبس از برای اینکه، از طوری که نقل کردند برای ما - شما نشستید با اینها صلح میکنید؟! چه صلحی ما داریم؟ ما با این شهدایی که داریم چه جواب بدهیم؟ ما اینقدر شهید دادیم، حالا بنشینیم سر یک میز و با ایشان صحبت کنیم؟! مسئله ما مسئله مکتبی است. مسئله دلخواهی نیست. ما سر اسلام دعوا داریم. ما میگوییم که یک نفر آدمی که اسلام را اصلش مخالف با حزب خودش میداند، اسلامش اسلام عفلقی است که از اسلام کارتری هم بدتر است. یک نفر آدم و حزبی که اسلام را مخالف همه چیز خودش میداند، و با تمام قوا اگر دستش برسد میکوبد اسلام را، ما با او میتوانیم مصالحه کنیم؟ یعنی اسلام را ما فدا کنیم؟ مگر اسلام زمین است؟ مگر اسلام آسمان است؟ همانطوری که در زمان شاه مخلوع اگر به ما میگفتند بیایید با هم مصالحه - گفتند هم - ، با ما بیایید مصالحه بکنید، خوب، ما حق داشتیم مصالحه کنیم. یک کسی که با اسلام مخالف است؟! باز مخالفت او کمتر از این است. منتها همان حقه بازیهایی که آن مردک میکرد و در ایران او میرفت به [حرم] حضرت رضا، میآمدند عکسش هم میانداختند، همان کارها را این میکند. حالا میرود، در رادیو بود، کجا بود، نوشته بود، که بیرکوع نماز خوانده! حالا این اشکال به او نیست این. ما با اینها هیچ راه مصالحهای نداریم. برای اینکه، مقصد ما یک مقصدی