- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
ادراک نمیکند مطلب را و یا اگر ادراک هم کرد، او نمیخواهد او را اظهار کند. از آن طرف هم همینطور. تعریفها و تکذیبهایی که ماها میکنیم، انسان عادی میکند، این تعریف و تکذیبها به واسطه همین علاقهای که انسان به خودش و وابستگان خودش که آن هم علاقه به خود است، علاقه به وابستگان، علاقه به خود است؛ این چون پسر من است و این چون برادر من است، و این چون همسلک من است، این همه من است. و تمام این اشیا در انسانهای عادی تماماً برمیگردد به خود من. اگر از کس دیگری هم تعریف کند، این از باب اینکه به او متعلق است تعریف میکند.
اگر انسان بخواهد خودش را تجربه کند، یک وقت که خلوت میشود خودش بنشیند پیش خودش. دو نفر را که یکیشان از رفقای اوست، از اقربای اوست، بسته به اوست و یکیشان با او مخالفاند و با او دشمناند مثلاً، این بنشیند و فکر کند که این عملی که از این دشمن من و دوست من صادر شده است، چه شده است که من این عمل خصوصی را وقتی که نسبتش میدهم به دوستم، شروع میکنم از آن تعریف کردن، یا لااقل عیبپوشی کردن به حیل (1). و آن عمل چنانچه از دشمن من صادر بشود یکی را چه میکنم و هیاهو میکند؟ اگر انسان بنشیند و واقعاً بخواهد بفهمد که خودش چکاره است، باید این موازین را ملاحظه کند. اگر یک عمل خوبی صادر شد از یک دشمنی، این عمل خوب را ستایش کند، ببیند که همچو هنری دارد. اگر یک عمل بدی از یک دستهای صادر شد این را بد بداند و بگوید بد است. نمیگویم که اسرار مردم را فاش کند، من میگویم پیش خودش. البته اسرار مردم هرچه باشد، فاش کردن برخلاف اسلام است. و غیبت و تهمت و همه اینها از مکایبی (2) است که انسان به آن مبتلا هست. لکن ابتلای انسان به خودش از همه ابتلاها بالاتراست. شاهد، همین است که من اگر یک امر خیلی برجستهای از یکی صادر شد، من بنای به مناقشه میگذارم که این امر شایسته را هرچه بتوانم این را از ارزش بیندازم. و اگر این امر شایسته از یک دوستی، یک متعلق به خود من صادر شد، بنای بر
اگر انسان بخواهد خودش را تجربه کند، یک وقت که خلوت میشود خودش بنشیند پیش خودش. دو نفر را که یکیشان از رفقای اوست، از اقربای اوست، بسته به اوست و یکیشان با او مخالفاند و با او دشمناند مثلاً، این بنشیند و فکر کند که این عملی که از این دشمن من و دوست من صادر شده است، چه شده است که من این عمل خصوصی را وقتی که نسبتش میدهم به دوستم، شروع میکنم از آن تعریف کردن، یا لااقل عیبپوشی کردن به حیل (1). و آن عمل چنانچه از دشمن من صادر بشود یکی را چه میکنم و هیاهو میکند؟ اگر انسان بنشیند و واقعاً بخواهد بفهمد که خودش چکاره است، باید این موازین را ملاحظه کند. اگر یک عمل خوبی صادر شد از یک دشمنی، این عمل خوب را ستایش کند، ببیند که همچو هنری دارد. اگر یک عمل بدی از یک دستهای صادر شد این را بد بداند و بگوید بد است. نمیگویم که اسرار مردم را فاش کند، من میگویم پیش خودش. البته اسرار مردم هرچه باشد، فاش کردن برخلاف اسلام است. و غیبت و تهمت و همه اینها از مکایبی (2) است که انسان به آن مبتلا هست. لکن ابتلای انسان به خودش از همه ابتلاها بالاتراست. شاهد، همین است که من اگر یک امر خیلی برجستهای از یکی صادر شد، من بنای به مناقشه میگذارم که این امر شایسته را هرچه بتوانم این را از ارزش بیندازم. و اگر این امر شایسته از یک دوستی، یک متعلق به خود من صادر شد، بنای بر