- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
روحانی بگذارد، اسمش را عالِم بگذارد، و با قتل عام موافق باشد؟ مگر میشود یک نفر مسلمان باشد، یک نفر به اسلام اعتقاد داشته باشد، و با تبدیل تاریخ اسلام به تاریخ کفار موافق باشد؟ مگر میشود یک نفر مسلمان باشد و با این ستور، (1) [با] کشف حجاب مبتذل موافق باشد؟ زنهای ایران هم قیام کردند بر ضدش و تودهنی به او زدند که ما نمیخواهیم اینطور چیز را، ما باید آزاد باشیم. و این مردک میگوید آزادید لکن - باید حتماً - آزادید اما باید حتماً بدون چادر و بدون روسری توی مدارس بروید! این آزادی است؟! اصلاً یک بساطی است در ایران؛ من نمیفهمم چه جور است. یک چیزی است، یک معجونی است این. دولت ایران و شاه ایران یک معجونی است که معلوم نیست چه جور [است]: «شترگاوپلنگ»! یک چیزی است؛ «شیر، گاو، پلنگ». یک بساطی است در ایران. من نمیدانم چه قضیهای است این گرفتاریهای ما. البته زیاد گرفتاری داریم، خوب خیلی گرفتاریهاست که نمیتوانیم بگوییم؛ این گرفتاریهای ماست از دست این تصویب کنندگان و امضاکنندگان اعلامیه حقوق بشر. ماها و امثال ماها و شماها و امثال شماها مرتجع و - عرض میکنم که - عقب افتاده و امثال ذلک، و آنها مترقی و مملکتْ یک مملکت مترقی!
نمونههایی از فقر و فلاکت ملت ایران
خدا میداند که مراجعاتی که میشود، که یک جزئیاش به من مراجعه میشود، راجع به اینکه میخواهیم فلان جا آب انبار بسازیم، مردمش آب ندارند؛ این زنها از یک فرسخی باید بروند آنجا آب بیاورند. آب ندارند. وقتی آب ندارند، برق دارند؟ آسفالت دارند؟ هیچ چیز ندارند. ملاحظه نکنید که یک تهرانی را، سر و صورتش را، این طرف را درست کنند؛ شما بروید آن طرف تهران را ببینید. شما بروید آن گودالهایی که هست، گودالهای نمیدانم کذا و کذا که هست، بروید آنجاها را ببینید چه خبر است. گودال است که گفت صد تا پله، نمیدانم چقدر پله باید بخورد تا برسند به سطح زمین؛
نمونههایی از فقر و فلاکت ملت ایران
خدا میداند که مراجعاتی که میشود، که یک جزئیاش به من مراجعه میشود، راجع به اینکه میخواهیم فلان جا آب انبار بسازیم، مردمش آب ندارند؛ این زنها از یک فرسخی باید بروند آنجا آب بیاورند. آب ندارند. وقتی آب ندارند، برق دارند؟ آسفالت دارند؟ هیچ چیز ندارند. ملاحظه نکنید که یک تهرانی را، سر و صورتش را، این طرف را درست کنند؛ شما بروید آن طرف تهران را ببینید. شما بروید آن گودالهایی که هست، گودالهای نمیدانم کذا و کذا که هست، بروید آنجاها را ببینید چه خبر است. گودال است که گفت صد تا پله، نمیدانم چقدر پله باید بخورد تا برسند به سطح زمین؛