- » امروز دوشنبه، 5 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
رژیم پهلوی دست نشانده اجانب
از روز اول که من یادم است - شماها جوانید یادتان نیست - از روز اولی که رضاشاه کودتا کرد، کودتایی بود که با دست انگلیسها بود! خود انگلیسها هم بعد از اینکه این رفت، در رادیو دهلی گفتند که (من خودم شنیدم) ما رضاشاه را آوردیم ولیکن خیانت کرد بردیمش! آن وقتی که بردند او را به جزیره کذا، (1) در رادیو دهلی - که مربوط به انگلیسها بود - گفتند که ما رضا شاه را آوردیمش سر کار و بعد از اینکه خیانت کرد او را بردیم! خود آقای محمدرضا خان گفت! در یکی از چیزهایش نوشته بود - که شاید هم در همان خدمت برای وطنم (2) باشد - لکن بعدش این را از بین بردند، دیدند بد حرفی زده است! که متفقین وقتی که آمدند اینجا، صلاح دیدند که من باشم! از خاندان ما باشد! لکن جنابعالی هم دست نشانده هستی! «صلاح دیدند که من باشم» معنایش این است که آنها مرا قرار دادند. ما میگوییم نمیخواهیم یک کسی را که با صلاح متفقین آمده اینجا، و حالا هم برای متفقین دارد کار میکند، زحمت میکشد، همه هستی ما را دارد به باد میدهد. استقلالْ ما نداریم، آزادی بیان نداریم، آزادی قلم نداریم، هیچی نداریم.
نابودی کشاورزی و تزاید فقر
زراعت یک مملکت زراعی که زراعتش باید صادر بشود چقدرها، اینها برای 33 روز - مثل اینکه اینطور نوشته بودند، 33 روز یا 34 روز، یک همچو چیزی دارد - باقی آن را باید از خارج بیاورند. شما الآن میبینید که از خارج هی سیل گندم است و جو است و چه و چه و چه، تخم مرغ است. و همه چیز را از خارج دارند میآورند. اینها به اسم «اصلاحات ارضی» زراعت ایران را به باد دادند؛ یعنی دهقان و رعیت بیچاره را بیچاره کردند که دیگر نتوانستند اینها بمانند در مزرعههای خودشان. از آنجا کوچ کردند و آمدند به تهران. و اطراف شهر تهران به وضع بدی زندگی میکنند. به وضع بسیار اسفناکی. الآن عده کثیری زیاد - شاید قریب چهل مورد، چهل محل، شاید این مقداره
از روز اول که من یادم است - شماها جوانید یادتان نیست - از روز اولی که رضاشاه کودتا کرد، کودتایی بود که با دست انگلیسها بود! خود انگلیسها هم بعد از اینکه این رفت، در رادیو دهلی گفتند که (من خودم شنیدم) ما رضاشاه را آوردیم ولیکن خیانت کرد بردیمش! آن وقتی که بردند او را به جزیره کذا، (1) در رادیو دهلی - که مربوط به انگلیسها بود - گفتند که ما رضا شاه را آوردیمش سر کار و بعد از اینکه خیانت کرد او را بردیم! خود آقای محمدرضا خان گفت! در یکی از چیزهایش نوشته بود - که شاید هم در همان خدمت برای وطنم (2) باشد - لکن بعدش این را از بین بردند، دیدند بد حرفی زده است! که متفقین وقتی که آمدند اینجا، صلاح دیدند که من باشم! از خاندان ما باشد! لکن جنابعالی هم دست نشانده هستی! «صلاح دیدند که من باشم» معنایش این است که آنها مرا قرار دادند. ما میگوییم نمیخواهیم یک کسی را که با صلاح متفقین آمده اینجا، و حالا هم برای متفقین دارد کار میکند، زحمت میکشد، همه هستی ما را دارد به باد میدهد. استقلالْ ما نداریم، آزادی بیان نداریم، آزادی قلم نداریم، هیچی نداریم.
نابودی کشاورزی و تزاید فقر
زراعت یک مملکت زراعی که زراعتش باید صادر بشود چقدرها، اینها برای 33 روز - مثل اینکه اینطور نوشته بودند، 33 روز یا 34 روز، یک همچو چیزی دارد - باقی آن را باید از خارج بیاورند. شما الآن میبینید که از خارج هی سیل گندم است و جو است و چه و چه و چه، تخم مرغ است. و همه چیز را از خارج دارند میآورند. اینها به اسم «اصلاحات ارضی» زراعت ایران را به باد دادند؛ یعنی دهقان و رعیت بیچاره را بیچاره کردند که دیگر نتوانستند اینها بمانند در مزرعههای خودشان. از آنجا کوچ کردند و آمدند به تهران. و اطراف شهر تهران به وضع بدی زندگی میکنند. به وضع بسیار اسفناکی. الآن عده کثیری زیاد - شاید قریب چهل مورد، چهل محل، شاید این مقداره