- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
بزرگ با ما.
و ما وظیفه داریم. مایی که الآن اینجا، شمایی که اینجا نشستید، و منی که اینجا نشستم، ما وظیفه داریم که با آنها هم صدا باشیم؛ یعنی هر مقداری که از دست ما بر میآید باید کمک بکنیم. کمک به غیر نیست، کمک به خودتان است؛ آنها برای شما قیام کردند مردم ایران الآن برای شما دارند خون میدهند؛ برای شما بچههایشان، جوانهایشان از بین میرود؛ دخترهایشان، پسرهایشان از بین میرود. ما باید به آنها کمک کنیم. ما خیال نکنیم که اینجا نشستیم تکلیف نداریم. همهمان تکلیف وجدانی داریم، تکلیف شرعی داریم، تکلیف عقلی داریم که با این جمعیت مظلومی که قیام کردند و میخواهند حق خودشان را - آن حق خودشان که حق ما هم هست - بگیرند، ما هم با آنها همراهی کنیم، ما هم دنبال آنها باشیم. میتوانیم مقاله بنویسیم، میتوانیم در روزنامه چیز بنویسیم هر قدر میتوانیم در این دانشگاههایی که میرویم به مردم بگوییم؛ به مردم اینجاها بگوییم مسائل آنجا را. مسائل را منتشر کنید. آقا، هر کدام شما در یک نقطهای که هستید مسائل ایران را منتشر کنید، بگویید؛ با آهِ دل بگویید. روزنامههایشان هم گاهی مینویسند اما از خود شما باید گفته بشود، نوشته بشود. باید این وضع آشفته ایران به همه عالم معلوم بشود.
ایرانیها تن به ننگ نمیدهند
و اگر چنانچه یک ملتی ایستاد و حق خودش را خواست، سرنیزه نمیتواند جلویش را بگیرد؛ سرنیزه اصلاً قدرت ندارد با گوشت طرف بشود. این خیال است که گوشت نمی تواند با سرنیزه. تمام قدرتهای عالم جمع بشوند، وقتی یک ملتی گفت من این کار را نمیخواهم، نمیتوانند تحمیلش کنند. الآن نمیتوانند تحمیل ایران بکنند که شاه را قبول کن؛ نمیتوانند. الآن به زور ایستاده آنجا اما مردم قبولش ندارند. مردم داد میزنند نمی خواهیم. قبول کردن را مردم هیچ تن ندادند به این مطلب. تن به این ننگْ ایرانی ها نمی دهند و ندادهاند برای اینکه این آدم را دیدهاند که همه مصالح اسلام، همه مصالح کشور را به باد داده؛ در عین حال [مدعی است که] ما آزادی دادیم، ما نمیدانم چه
و ما وظیفه داریم. مایی که الآن اینجا، شمایی که اینجا نشستید، و منی که اینجا نشستم، ما وظیفه داریم که با آنها هم صدا باشیم؛ یعنی هر مقداری که از دست ما بر میآید باید کمک بکنیم. کمک به غیر نیست، کمک به خودتان است؛ آنها برای شما قیام کردند مردم ایران الآن برای شما دارند خون میدهند؛ برای شما بچههایشان، جوانهایشان از بین میرود؛ دخترهایشان، پسرهایشان از بین میرود. ما باید به آنها کمک کنیم. ما خیال نکنیم که اینجا نشستیم تکلیف نداریم. همهمان تکلیف وجدانی داریم، تکلیف شرعی داریم، تکلیف عقلی داریم که با این جمعیت مظلومی که قیام کردند و میخواهند حق خودشان را - آن حق خودشان که حق ما هم هست - بگیرند، ما هم با آنها همراهی کنیم، ما هم دنبال آنها باشیم. میتوانیم مقاله بنویسیم، میتوانیم در روزنامه چیز بنویسیم هر قدر میتوانیم در این دانشگاههایی که میرویم به مردم بگوییم؛ به مردم اینجاها بگوییم مسائل آنجا را. مسائل را منتشر کنید. آقا، هر کدام شما در یک نقطهای که هستید مسائل ایران را منتشر کنید، بگویید؛ با آهِ دل بگویید. روزنامههایشان هم گاهی مینویسند اما از خود شما باید گفته بشود، نوشته بشود. باید این وضع آشفته ایران به همه عالم معلوم بشود.
ایرانیها تن به ننگ نمیدهند
و اگر چنانچه یک ملتی ایستاد و حق خودش را خواست، سرنیزه نمیتواند جلویش را بگیرد؛ سرنیزه اصلاً قدرت ندارد با گوشت طرف بشود. این خیال است که گوشت نمی تواند با سرنیزه. تمام قدرتهای عالم جمع بشوند، وقتی یک ملتی گفت من این کار را نمیخواهم، نمیتوانند تحمیلش کنند. الآن نمیتوانند تحمیل ایران بکنند که شاه را قبول کن؛ نمیتوانند. الآن به زور ایستاده آنجا اما مردم قبولش ندارند. مردم داد میزنند نمی خواهیم. قبول کردن را مردم هیچ تن ندادند به این مطلب. تن به این ننگْ ایرانی ها نمی دهند و ندادهاند برای اینکه این آدم را دیدهاند که همه مصالح اسلام، همه مصالح کشور را به باد داده؛ در عین حال [مدعی است که] ما آزادی دادیم، ما نمیدانم چه