دنیا [ست‌] این ملت عادت کرده به اینکه خودش را زیر دست و پای آنها هر کاری می‌کنند راه بدهد، و هیچ ابداً آخ هم نگوید! [برای شاه‌] حق قائل باشد: مملکت خودش است، رعیت خودش است! این منطق بود آن وقت. در مخیله محمدرضا خان خطور نمی‌کرد که یک روزی کسی بگوید که شاه چرا این جور کرد؟ «چرا» یعنی چه؟ یعنی «اول شخص ایران»! فرض کنید اگر نخست وزیر باشد، جرأت این معنایی که یک کلمه «چرا» بگوید هیچ برایش نبود. وقتی که در یک اجتماعی - زمان آن نخست وزیر سیزده، چهارده ساله (1) - در یک اجتماعی کسی گفته بود که شخص اول مملکت؛ به او برخورده بود! «اول» معنایش این است که یک شخص دیگری هم در این مملکت هست که اسمش دوم است! چرا گفتی شخص اول مملکت! مگر ما یک شخص دیگری هم داریم که شخص اولی باشد! ... شخصیت «اعلیحضرت» هیچ کس دیگر نیست؛ یعنی ما شخصی نداریم که شخص دوم باشد تا بگوییم شخص اول! اینطور به این صورت داشتند مردم را عادت می‌دادند؛ و عادت کرده بودند به این معنا که «چه فرمان ایزد چه فرمان شاه»! شاه همان فرمانش فرمان ایزد است! فرقی نیست مابین فرمان ایزد و فرمان شاه! یک کلمه‌ای هم که آن کلمه صحیحی بود به طور غلط معنا کرده بودند که «السلطان ظل الله.» غلط معنا کرده بودند «سایه» [را].
سوء استفاده از «ظل الله»
سایه هر شخصی هیچ از خودش ندارد، هر چه دارد، حرکتی اگر باشد، از آنِ کسی که صاحب ظل ... ذی ظل است. یک نفر آدمی که یک جایی دارد راه می‌رود، یا دارد حرکت می‌کند، سایه‌اش ... همین طوری حرکت نمی‌کند؛ حرکتش به حرکت این آدم است؛ یعنی هر جوری که دستش را حرکت بدهد ... سایه هم دستش اینطوری حرکت می‌کند؛ راه برود، سایه هم دنبالش هست؛ بنشیند، سایه همین طور است؛ خود چیزی ندارد، هر چه دارد از اوست. «سلطان ظل الله» فاتحه همه سلاطین را خوانده است که اینه

صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>