قدرتی نداشت؛ اگر هم یکی دوتا همچو قدرتی داشتند، یکی دوتایی بودند که اثری نداشت، کاری ازش نمی‌آمد؛ مجلسی که در زمان رضا شاه برای تغییر مواد قانون اساسی، در زمان رضا شاه تأسیس کردند، مجلسی بود که ملت باهاش مخالف بود؛ نه اینکه خبر نداشت، مخالف بود ملت! لکن جرأت اظهار مخالفت نداشت اما هیچ کس هم نمی‌رفت رأی بدهد. مردم سرِ جای خودشان بودند، مردم مشغول کار خودشان بودند، جرأت نمی‌کردند حرف بزنند. آن مجلسی که تأسیس شد برای اینکه مواد قانون اساسی را تغییر بدهند و سلسله قاجار را منقرض کنند و سلسله پهلوی را منصوب کنند به مجلس مبعوثان (1)، وکلای آن وکلای ملت نبودند! این را همه می‌دانند. خود رضا خان هم می‌داند الآن توی قبر، می‌داند این را که وکیل نبوده‌اند! پسرش هم می‌داند! این وکلا که اطلاعات دارند دیگر، مثل ما توده مردم نیستند که اطلاعاتشان کم باشد، اینها هم همه می‌دانند خودشان که اصل اساس سلطنت پهلوی برخلاف قانون است اصلاً؛ مخالف قانون اساسی. اگر او مخالف قانون اساسی بود، سلطنت پهلوی مخالف قانون اساسی بود، سلطنت پسرش هم مخالف قانون اساسی است، برای اینکه همان است مسئله؛ وقتی سلطنت ایشان مخالف قانون اساسی است، [همچنین‌] تعیین وکیل، ولو وکیل را مردم تعیین کنند. لکن قانون اساسی می‌گوید باید شاه فرمان بدهد، ما شاه نداریم که فرمان بدهد؛ شاه نداشتند مردم؛ این، شاه نبود هیچ؛ شاهی که خلاف قانون اساسی است شاه نیست. این وکلا می‌دانند به اینکه این سلسله از سلاطین - به اصطلاح - برخلاف قانون اساسی‌روی کار آمده‌اند، و دنباله‌اش هر کاری که اینها انجام بدهند خلاف قانون اساسی است. این با اصطلاح خودشان من دارم حرف می‌زنم؛ با منطق خود آنها من دارم حرف می‌زنم، که قانون اساسی را خوب، به آن اعتنا دارند؛ روی همین مسئله قانون اساسی و مواد قانون اساسی، اینها وکیل ملت از اول، از زمان رضا شاه تا حالا ما وکیل ملت نداشتیم! مردم بیخبر بودند؛ یا اگر خبر داشتند نمی‌توانستند وکیل تعیین کنند؛ نبود.

صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>