- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
هم بلند کرد و با شدت شروع کردند به آدمکشی، با شدت هر چه تمامتر. الآن در ایران مشغولند؛ همین حالا، الآن. ما امروز صبح از قم اطلاع داریم که گفتند تاکنون قم اینطور نبوده! این جور انقلابی که امروز در قم هست و آتش گرفته و آتش سوزی و تفنگ و فساد. آن کسی که تلفن کرده بود به اینجا، گفته بود که قم تاکنون یک همچو چیزی به خودش ندیده! من حالا دیگر اطلاع از جاهای دیگر ندارم لکن اینطور هست مسئله. زنجان هم که میگویند همین مسائل هست و شدت دارد.
این یک دست را اینطور گرفته است. وقتی آنجا نگاه میشود: آقا استغفرالله! من توبه کردم، غلط کردم! یک دست هم اینطور گرفته شمشیر را دارد میزند به سر و کله مردم. خوب، مردم باور کنند؟! اگر باز دنبال این مطلبْ نظامی نبود در کار و حکومتِ نظامی نبود و - مثلاً به خیال خودشان - یک حکومت ملی بود، باز احتمال این میرفت که چند نفر آدم بیاطلاع از عمقِ اشیاء باور کنند. البته آنهایی که مطالعه کردند درباره روحیه این شخص و دیدهاند که سی سال، بیست و چند سال این چکاره بوده است و این تبدیل لباسها را از او دیدهاند، تبدیل چهرهها را از او دیدهاند، که یکوقت به یک چهره عابد زاهد درمی آید و دنبالش به آن چهرهای که پنج پنج میگیرد! (1) اینها دیدهاند مردم این را، آنهایی که اطلاع دارند از مسائل که تو هر چیزی بگویی باور نمیکنند. اگر لااقل با یک دست آمده بودی بیرون، و همان قضیه عذرخواهی در پیشگاه ملت و توبه نامه، احتمال میرفت که یک دسته - مثلاً مردمی که سطحی نگاه میکنند - اینها باورشان بیاید. خوب، این هم برای تو یک چیزی بود که یک دسته سطحی نظرْ کن باورشان بیاید مطلب را - اگر آن دسته بگذارند که اینها درست تفکر غلطی بکنند - لکن تو هر دو را با هم اجرا کردی! آخر این ناشیگری است. یا آنهایی که دارند تعلیم میدهند این مسائل را، غرض دارند با این مردک و میخواهند کلکش را بکنند منتها مستقیماً نمیخواهند این کار را
این یک دست را اینطور گرفته است. وقتی آنجا نگاه میشود: آقا استغفرالله! من توبه کردم، غلط کردم! یک دست هم اینطور گرفته شمشیر را دارد میزند به سر و کله مردم. خوب، مردم باور کنند؟! اگر باز دنبال این مطلبْ نظامی نبود در کار و حکومتِ نظامی نبود و - مثلاً به خیال خودشان - یک حکومت ملی بود، باز احتمال این میرفت که چند نفر آدم بیاطلاع از عمقِ اشیاء باور کنند. البته آنهایی که مطالعه کردند درباره روحیه این شخص و دیدهاند که سی سال، بیست و چند سال این چکاره بوده است و این تبدیل لباسها را از او دیدهاند، تبدیل چهرهها را از او دیدهاند، که یکوقت به یک چهره عابد زاهد درمی آید و دنبالش به آن چهرهای که پنج پنج میگیرد! (1) اینها دیدهاند مردم این را، آنهایی که اطلاع دارند از مسائل که تو هر چیزی بگویی باور نمیکنند. اگر لااقل با یک دست آمده بودی بیرون، و همان قضیه عذرخواهی در پیشگاه ملت و توبه نامه، احتمال میرفت که یک دسته - مثلاً مردمی که سطحی نگاه میکنند - اینها باورشان بیاید. خوب، این هم برای تو یک چیزی بود که یک دسته سطحی نظرْ کن باورشان بیاید مطلب را - اگر آن دسته بگذارند که اینها درست تفکر غلطی بکنند - لکن تو هر دو را با هم اجرا کردی! آخر این ناشیگری است. یا آنهایی که دارند تعلیم میدهند این مسائل را، غرض دارند با این مردک و میخواهند کلکش را بکنند منتها مستقیماً نمیخواهند این کار را