- » امروز دوشنبه، 5 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
دست شاه را فشار میدهد و به او تبریک میگوید! این انساندوستها اینهایند! این کسی که اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده و از کسانی است که بنیانگذار اینطور مسائل است، این انگلستان است و این امریکا و این شوروی - این ابرقدرتها اینها نمیدانند که در ایران حالا چه میگذرد؟ این بشردوستها نمیدانند که این سی میلیون بشر الآن در ایران چه حالی دارند؟ نمیفهمند؟ نه؟ اطلاع ندارند از واقع؟ واقع مسئله این است که شاه میخواهد اعطای آزادی بکند و مردم تخلف میکنند؟! این مسئله اینطوری است؟ شماها اینطور فهمیدید؟ یا کارتر یک مسئلهای را فهمیده است ماورای این عالَم! این مسأله آمده پیش کارتر! نه، شیطان به او تعلیم کرده است که باید اینطور بگویی، این تعلیم ابلیس است. اینها مظاهر ابلیسند، طاغوتند اینها.
حقوق بشر و اصلاح بشر تنها با دین باوری
تا یک نقطه اتکای معنوی نباشد، بشر اصلاح شدنی نیست. اصلاح بشر، حفظ حقوق بشر نمیشود الّا اینکه نقطه اتکایش یک مبدأ معنوی باشد. و باز میبینیم که حکومتهایی که سر کار میآیند، آن حکومتی که سر کار آمده و نقطه اتکایش خداست چه جور رفتار کرده با بشر، و آن حکومتی که نقطه اتکایش خدا نیست و کاری به این حرفها ندارد چه جور معامله کرده با بشر. آن را میبینیم که در عین حالی که حکومت بر این همه ممالک دارد، شبها درِ خانهها خودش پا میشود میرود میگردد و ضُعَفا را بررسی و رسیدگی میکند و میگوید در یک قولش - سلام الله علیه - در قولش میفرماید که اینکه من میترسم که در آن طرف مملکت، در نمیدانم یمامه، کجا، یک کسی گرسنه باشد. از این جهت خودش را گرسنه میدارد که مبادا خودش سیرتر باشد از این گرسنهها. این اتکای به مبدأ غیبی است که این کار را میکند و الّا آن هم یک بشری است مثل همه. اتکای به یک مبدأ غیبی است که وادار میکند یک بشری را بر اینکه بگوید و اینطور باشد که اگر که لشکرهای کذا آمدند، معاویه یا کی آمده است، و یک خلخالی را از پای یک ذِمیّه، از پای یک زن یهودی یا زن نصرانی ربوده، میفرماید اگر کسی بمیرد برای این قضیه، در تأسف این قضیه، حق دارد این. آن رعیت را میخواهد. این آدمی است
حقوق بشر و اصلاح بشر تنها با دین باوری
تا یک نقطه اتکای معنوی نباشد، بشر اصلاح شدنی نیست. اصلاح بشر، حفظ حقوق بشر نمیشود الّا اینکه نقطه اتکایش یک مبدأ معنوی باشد. و باز میبینیم که حکومتهایی که سر کار میآیند، آن حکومتی که سر کار آمده و نقطه اتکایش خداست چه جور رفتار کرده با بشر، و آن حکومتی که نقطه اتکایش خدا نیست و کاری به این حرفها ندارد چه جور معامله کرده با بشر. آن را میبینیم که در عین حالی که حکومت بر این همه ممالک دارد، شبها درِ خانهها خودش پا میشود میرود میگردد و ضُعَفا را بررسی و رسیدگی میکند و میگوید در یک قولش - سلام الله علیه - در قولش میفرماید که اینکه من میترسم که در آن طرف مملکت، در نمیدانم یمامه، کجا، یک کسی گرسنه باشد. از این جهت خودش را گرسنه میدارد که مبادا خودش سیرتر باشد از این گرسنهها. این اتکای به مبدأ غیبی است که این کار را میکند و الّا آن هم یک بشری است مثل همه. اتکای به یک مبدأ غیبی است که وادار میکند یک بشری را بر اینکه بگوید و اینطور باشد که اگر که لشکرهای کذا آمدند، معاویه یا کی آمده است، و یک خلخالی را از پای یک ذِمیّه، از پای یک زن یهودی یا زن نصرانی ربوده، میفرماید اگر کسی بمیرد برای این قضیه، در تأسف این قضیه، حق دارد این. آن رعیت را میخواهد. این آدمی است