- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
ایران؛ همه اهالی ایران دیوانهاند؛ برای اینکه شاه که اینقدر رئوف است میخواهد شما را آزاد کند، خوب شما نمیخواهید آزاد بشوید؟ اینکه میخواهد یک زندگی خوبی به شما بدهد، آخر چرا از زیر بار زندگی خوب، شما بیرون بروید؟ شما دلتان نمیخواهد اتومبیل داشته باشید، دلتان نمیخواهد زندگی مرفه؟ او میخواهد بدهد؛ همین طور جلو آورده، دستهایش را اینطور کرده: آقا بیا بگیر، حالا میزنید زیر دستش که برو ما نمیخواهیم؟ این منطق آقای کارتر است. منطق رئیس جمهور امریکا! با فهم این را میگویند! نه اینکه نمیفهمد، کارتر را نمیتوانیم بگوییم نفهم است؛ کارتر با فهم این حرف را میزند و میگوید؛ شاید یک دستهای اغفال بشوند. بر فرض که یک دستهای را شاید اغفال کند؛ شیطنت دارد.
شکنجه و زندان در منطق شاه آزادی است
ماها گرفتار یک همچو موجوداتی هستیم در عالَم. ما مردمی عقب مانده، منطق ما این است که آقا، مال خودمان را میخواهیم خودمان صرف بکنیم. ما مردمی که شما میگویید که عقب ماندهاند اینها. گاهی هم میگویند اینها لایق آزادی [نیستند]. خود شاه اینها را میگوید که مملکت ما باز افرادش جوری نشدند که لایق بشوند آزاد بشوند. همه اینها چون لایق نیستند، باید توی حبس باشند. اینها لایق اینکه بگوییم آقا حبس نباشید، لایق اینکه به آنها آزادی بدهیم [نیستند]، مملکت ما افرادش لایق نیستند که آزادی بدهیم! چرا؟ برای اینکه دارند فریاد میزنند، داد میزنند که آقا آزادی بدهید، آزادی بدهید. اینها لایق نیستند؟ شما ببینید از آن بچه کوچولو، حالا خوب بچه [ها] هم از بزرگها گرفتند دیگر، این بچه چند ساله به من دارد میگوید؛ چهار - پنج ساله تا آن آخر: «استقلال، آزادی». اینها آزادی میخواهند و استقلال میخواهند. همه مردم دارند فریاد میزنند که ما استقلال میخواهیم، ما آزادی میخواهیم. خوب، اگر آنها آزادی داشتند، دیگر چه چیز میخواهند؟ اگر ایشان میخواهند آزادی بدهد، این همه مردم فریاد میزنند «استقلال، آزادی»؛ چیست؟ معلوم میشود منطقها فرق دارند. منطق شاه این است که مملکت من آزادی است؛ یعنی همه آنها تحت شکنجهاند؛ این
شکنجه و زندان در منطق شاه آزادی است
ماها گرفتار یک همچو موجوداتی هستیم در عالَم. ما مردمی عقب مانده، منطق ما این است که آقا، مال خودمان را میخواهیم خودمان صرف بکنیم. ما مردمی که شما میگویید که عقب ماندهاند اینها. گاهی هم میگویند اینها لایق آزادی [نیستند]. خود شاه اینها را میگوید که مملکت ما باز افرادش جوری نشدند که لایق بشوند آزاد بشوند. همه اینها چون لایق نیستند، باید توی حبس باشند. اینها لایق اینکه بگوییم آقا حبس نباشید، لایق اینکه به آنها آزادی بدهیم [نیستند]، مملکت ما افرادش لایق نیستند که آزادی بدهیم! چرا؟ برای اینکه دارند فریاد میزنند، داد میزنند که آقا آزادی بدهید، آزادی بدهید. اینها لایق نیستند؟ شما ببینید از آن بچه کوچولو، حالا خوب بچه [ها] هم از بزرگها گرفتند دیگر، این بچه چند ساله به من دارد میگوید؛ چهار - پنج ساله تا آن آخر: «استقلال، آزادی». اینها آزادی میخواهند و استقلال میخواهند. همه مردم دارند فریاد میزنند که ما استقلال میخواهیم، ما آزادی میخواهیم. خوب، اگر آنها آزادی داشتند، دیگر چه چیز میخواهند؟ اگر ایشان میخواهند آزادی بدهد، این همه مردم فریاد میزنند «استقلال، آزادی»؛ چیست؟ معلوم میشود منطقها فرق دارند. منطق شاه این است که مملکت من آزادی است؛ یعنی همه آنها تحت شکنجهاند؛ این