- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
بیعاری کنند! خورنده خیلی زیاد است نه اینکه عایدات کم است.
ثمره اصلاحات ارضی شاه
این عایدات نفت که باید صرف خود مملکت بشود، صرف این فقرایی که در مملکت هستند بشود، اینها برای اصلاً برق و اسفالت و اینها در خود تهران تمام نشده. باز، باز خود تهران برق و اسفالت و آب که یک چیزهای اولی است حالا، باز خود تهران ندارد! خود تهران بعضی محلههایش چیزی ندارند. آب ندارند؛ باید بیایند سر این شیرهایی که [نصب شده] است ... این زاغه نشینهایی که الآن در تهران هستند، یا چادرنشینهایی که در تهران هستند و حدود بیست - سی محله هستند - که صورتشان را برای من داده بودند و الآن پیش من نیست. اینها زندگیشان عجیب است، آنطوری که نوشته بودند برای من. اینها همانها هستند که آقا گفتند ما دهقانها را از زیر بار نمیدانم ... ارباب و رعیتی به هم خورد و دیگر دهقان شدند همه، و همه چه شدند! این زاغه نشینهایی که در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الآن ساکن هستند و آنکه حالش خیلی خوب است یک خانه گِلی درست کرده خودش با ده نفر، پانزده نفر، پنج نفر، شش نفر عائله! باقی دیگر با چوب و با - نمیدانم - نی و با اینطور چیزها! اینطوری که تا حالا برای ما تفصیلش را نوشته بودند، حدود بیست - سی تا محل را اسم برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اینها زاغه نشین هستند یا چادرنشین هستند یا یک خانههایی اینطوری درست کردهاند. نوشته بود که اینها در اینطور شرایط هستند که بعضیشان منزلهایشان در یک گودالی واقع هست که باید تا لب خیابان که میخواهد بیاید، - نمیدانم - پنجاه تا، صد تا (خیلی زیاد نوشته بود من یادم نیست الآن) باید پله طی بکنند تا بیایند به لب خیابان، آنجا یک جایی که شیر آب است بیایند آب بردارند. این زن بیچارهای که میخواهد برای بچههایش آب ببرد، باید کوزه را بردارد از این گودال در این زمستان، در این برف، در این سرما بردارد، از این پلهها برود بالا برسد به خیابان به آن شیر آب و یک کوزه آب را پر کند و ببرد برای بچههایش! زندگی، خیال نکنید که حالا زندگی ایرانیها مرفه است، آنطوری که در بوقهایشان میگویند. یک دسته خاصی
ثمره اصلاحات ارضی شاه
این عایدات نفت که باید صرف خود مملکت بشود، صرف این فقرایی که در مملکت هستند بشود، اینها برای اصلاً برق و اسفالت و اینها در خود تهران تمام نشده. باز، باز خود تهران برق و اسفالت و آب که یک چیزهای اولی است حالا، باز خود تهران ندارد! خود تهران بعضی محلههایش چیزی ندارند. آب ندارند؛ باید بیایند سر این شیرهایی که [نصب شده] است ... این زاغه نشینهایی که الآن در تهران هستند، یا چادرنشینهایی که در تهران هستند و حدود بیست - سی محله هستند - که صورتشان را برای من داده بودند و الآن پیش من نیست. اینها زندگیشان عجیب است، آنطوری که نوشته بودند برای من. اینها همانها هستند که آقا گفتند ما دهقانها را از زیر بار نمیدانم ... ارباب و رعیتی به هم خورد و دیگر دهقان شدند همه، و همه چه شدند! این زاغه نشینهایی که در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الآن ساکن هستند و آنکه حالش خیلی خوب است یک خانه گِلی درست کرده خودش با ده نفر، پانزده نفر، پنج نفر، شش نفر عائله! باقی دیگر با چوب و با - نمیدانم - نی و با اینطور چیزها! اینطوری که تا حالا برای ما تفصیلش را نوشته بودند، حدود بیست - سی تا محل را اسم برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اینها زاغه نشین هستند یا چادرنشین هستند یا یک خانههایی اینطوری درست کردهاند. نوشته بود که اینها در اینطور شرایط هستند که بعضیشان منزلهایشان در یک گودالی واقع هست که باید تا لب خیابان که میخواهد بیاید، - نمیدانم - پنجاه تا، صد تا (خیلی زیاد نوشته بود من یادم نیست الآن) باید پله طی بکنند تا بیایند به لب خیابان، آنجا یک جایی که شیر آب است بیایند آب بردارند. این زن بیچارهای که میخواهد برای بچههایش آب ببرد، باید کوزه را بردارد از این گودال در این زمستان، در این برف، در این سرما بردارد، از این پلهها برود بالا برسد به خیابان به آن شیر آب و یک کوزه آب را پر کند و ببرد برای بچههایش! زندگی، خیال نکنید که حالا زندگی ایرانیها مرفه است، آنطوری که در بوقهایشان میگویند. یک دسته خاصی