- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
دهات دیگر بروید، آنجا چه خبر است! خدا میداند چه خبر است! آب ندارند؛ بهداری نیست. در خود روزنامهها مینویسند بیست تا دِهْ هست که یک بهداری در آن نیست، یک طبیب ندارد؛ آب ندارند. در روزنامه اطلاعات یا کیهان یکوقتی بود - در چند سال پیش از این - که اینها از بیآبی، آنقدر بیآب هستند که صبح وقتی این بچه از خواب بیدار میشود تراخُم دارد، چشمش بسته است و ... کرده است که به هم بسته است، میخواهند چشمش را باز کنند، مادرش با بول این را [شستشو] میکند! میمالد تا این چشمش باز بشود! یک همچو زندگی ملت ما در دست این آدم دارد. پولها را میبرند و در خارج برای خودشان ویلا درست میکنند.
و این کلمه را مکرر گفتم ولی باز هم عرض میکنم که - نوشته بود به من، حالا در یک مجلهای بوده است که یادم نیست این را، نوشته بود که من خواندم این را یا در یک چیزی بود که برای من خواندند این را که - یک ویلایی برای خواهر این شاه (یک کدام از این خواهرانش) یک ویلایی خریدهاند به چه قیمت، آن را من یادم نیست اما نوشته بود که شش میلیون دلار یعنی سی و پنج میلیون تومان خرج، شش میلیون دلار خرج گلکاری آنجا شده! یک همچو ویلایی از پول کی؟ ما که رضاخان را میشناختیم وقتی که آمد اینجا یک آدم لختی بود؛ یک سرهنگی بود که آمد اینجا. یک نفر از آقایانی که نوارهایش را برای من فرستاده بود و من گوش کردم که چه کردند در این اسفالت که قرارداد کردند، نوشته بود که هر متری نمیدانم چقدر، چند صد دلار خرجش کردند! یعنی خوردند و درست نکردند.
اداره مملکت به طریق صحیح
ما الآن هیچ نداریم؛ ما لختیم؛ بیچاره! اگر این هم برود تا مدتهای زیاد باید زحمت بکشند که این خرابیهایی که این کرده جبران بکنند؛ اگر بتوانند. اگر ایشان برود زمین و زمان به هم میخورد! زمین و آسمان به هم میخورد! اگر ایشان برود ثبات ناحیه به هم میخورد! کدام ثبات ناحیه به هم میخورد؟ بله اگر ایشان بروند ژاندارم نیستند برای
و این کلمه را مکرر گفتم ولی باز هم عرض میکنم که - نوشته بود به من، حالا در یک مجلهای بوده است که یادم نیست این را، نوشته بود که من خواندم این را یا در یک چیزی بود که برای من خواندند این را که - یک ویلایی برای خواهر این شاه (یک کدام از این خواهرانش) یک ویلایی خریدهاند به چه قیمت، آن را من یادم نیست اما نوشته بود که شش میلیون دلار یعنی سی و پنج میلیون تومان خرج، شش میلیون دلار خرج گلکاری آنجا شده! یک همچو ویلایی از پول کی؟ ما که رضاخان را میشناختیم وقتی که آمد اینجا یک آدم لختی بود؛ یک سرهنگی بود که آمد اینجا. یک نفر از آقایانی که نوارهایش را برای من فرستاده بود و من گوش کردم که چه کردند در این اسفالت که قرارداد کردند، نوشته بود که هر متری نمیدانم چقدر، چند صد دلار خرجش کردند! یعنی خوردند و درست نکردند.
اداره مملکت به طریق صحیح
ما الآن هیچ نداریم؛ ما لختیم؛ بیچاره! اگر این هم برود تا مدتهای زیاد باید زحمت بکشند که این خرابیهایی که این کرده جبران بکنند؛ اگر بتوانند. اگر ایشان برود زمین و زمان به هم میخورد! زمین و آسمان به هم میخورد! اگر ایشان برود ثبات ناحیه به هم میخورد! کدام ثبات ناحیه به هم میخورد؟ بله اگر ایشان بروند ژاندارم نیستند برای