- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
که نگذارد کسی تعدی بکند، خوب این را باید مطالعه کرد در احوال ایران و بالفعل که ببینیم که ایران یکسره پشتیبان اعلیحضرت است، و ایشان - پایهای الآن - پایگاهی دارد در ایران یا این هم به همان شکل پدر درآمده است؟ که خوب، این را من یادم است، شماها شاید هیچ کدام یادتان نباشد، که وقتی که جنگ عمومی شروع شد و متفقین ایران را خواستند قبضه کنند برای اینکه یک پلی باشد بین آنها و جای دیگری که دعوا داشتند، سه تا لشکر از سه جنبه به ایران حمله کردند؛ مال انگلستان بود و مال امریکا بود و مال شوروی. و آن حرفهایی که رضاشاه میگفت - مثل همین حرفهایی که ایشان میزند - که قدرت ما دیگر به آنجا رسیده است که کسی نمیتواند تعدی کند، به آنجا رسیده است کذا! خوب، یکدفعه معلوم شد که یک ادعایی بوده است که تویش خالی بوده. فقط این یک حرفی بوده. آن وقت میگفتند که اعلامیهای که دوم نداشت، اعلامیه لشکر ایران بود که اعلامیه اول را - که اعلامیه جنگشان بود؛ دومی نداشتند! که ظاهراً سه ساعت طول کشید! که وقتی که رضاشاه به سردارهایش گفته بود که آخر چرا سه ساعت، گفته [بودند] آن سه ساعت هم زیادی بود، برای اینکه ما هیچی نداشتیم، آنها همه چیز. راه افتادند، راه میآمدند! سه ساعت راه میآمدند که میرسیدند و الّا [مقاومتی] در کار نبود! [خنده حضار] حالا ایشان همچو قدرتی دارد که ملت را استثنا کنیم و خود قدرت ایشان را که قدرت ایشان جلوگیری کرده است از این ابرقدرت که شوروی باشد، یا یک مسائل دیگری در کار هست؟ قدرت ایشان همین ....
رضاشاه، بدتر از دشمنان خارجی
وقتی هم که یک قدرتی اتکال به ملت نداشته باشد، نظیر همان رضاشاه میشود که این سه تا مملکت، این سه تا لشکر ریختند به ایران و ایران را گرفتند و همه چیز ایران در معرض خطر بود، عصر خطری بود که از همه چیز ایران - در عین حال یک مطلب وجدانی برای ماها بود و مشهود بود که مردم شادی میکردند که اینها آمدند شرّ رضاخان را کندند! برای اینکه آنها که آمدند، رضاخان را فرستادند رفت. یک همچو وضعی پیش
رضاشاه، بدتر از دشمنان خارجی
وقتی هم که یک قدرتی اتکال به ملت نداشته باشد، نظیر همان رضاشاه میشود که این سه تا مملکت، این سه تا لشکر ریختند به ایران و ایران را گرفتند و همه چیز ایران در معرض خطر بود، عصر خطری بود که از همه چیز ایران - در عین حال یک مطلب وجدانی برای ماها بود و مشهود بود که مردم شادی میکردند که اینها آمدند شرّ رضاخان را کندند! برای اینکه آنها که آمدند، رضاخان را فرستادند رفت. یک همچو وضعی پیش