- » امروز چهارشنبه، 13 فروردین 1404
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
وظیفه ملت در جلوگیری از فرار شاه
ملت نباید بگذارند این فرار کند. این الآن در صدد است. گفتند رفته به جزیره کیش. البته رفتن او به جزیره کیش، من یک ... رفته است به جزیره کیش. و من اولش یک خوفی کردم که این گاهی وقتها که از ایران، از تهران خارج میشد آن وقت یک مفسدهای میخواست واقع بشود: امر میکرد که بکُشند و خودش میرفت بیرون. من در ذهنم آمد که مبادا برای فردا و پس فردا هم یک همچو تهیهای دیدهاند، لکن محتمل است که نباشد ان شاء الله. بعضی هم گفتند رفته آنجا که دیگر کار آخری را انجام بدهد. این البته در صدد است که فرار کند. ملت ایران باید نگذارند این فرار کند. آن قدری که میشود. آن قدری که ... امکان ندارد البته که یک کسی بتواند سزای عمل این آدم را به او بدهد. یک آدمی که سی و چند سال است مسلط شده است بر این ملت و همه چیز ملت را به باد داده است. یک آدمی که مادرها را به عزای اولادشان نشانده است. و همین امروز کسی گفت که یک زن بوده است که سه تا بچه داشته، هر سه بچهاش کشته شدند. یک پدر و مادری که حالا وقتی میآیند توی خانه میبینند که دیروز پنج نفر سر سفره بودند حالا دو نفر شدند، مگر میشود که این را ما در این دنیا بتوانیم جزایش را به او بدهیم؟ مگر یک آدم که میکشد یک کسی را، همان مقدار میشود خودش را بکشند؟ همین بس. پول خون این هم خون یک آدم است - اگر آدم باشد - کسی که سی و چند سال است بر این ملت تسلط پیدا کرده و کشتار کرده و آنطور کشتار کرده، و دزدی کرده و آنطور دزدی کرده، و خیانت کرده و آنطور خیانت کرده، و جنایت کرده و آنطور جنایت کرده، مگر بشر میتواند که این را به سزای اعمالش برساند؟ این یک جان بیشتر ندارد مقابل یک نفر.
منطق سازشکارها
و حالا عجب! من گاهی وقتها از فهم بعضی اشخاص تعجب میکنم که میگویند خوب حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته دیگر! خوب، حالا بپذیرید! این آمده گفته است که من اشتباه کردم، خوب بپذیرید دیگر از او! چی بپذیریم؟ مگر خدا میپذیرد از
ملت نباید بگذارند این فرار کند. این الآن در صدد است. گفتند رفته به جزیره کیش. البته رفتن او به جزیره کیش، من یک ... رفته است به جزیره کیش. و من اولش یک خوفی کردم که این گاهی وقتها که از ایران، از تهران خارج میشد آن وقت یک مفسدهای میخواست واقع بشود: امر میکرد که بکُشند و خودش میرفت بیرون. من در ذهنم آمد که مبادا برای فردا و پس فردا هم یک همچو تهیهای دیدهاند، لکن محتمل است که نباشد ان شاء الله. بعضی هم گفتند رفته آنجا که دیگر کار آخری را انجام بدهد. این البته در صدد است که فرار کند. ملت ایران باید نگذارند این فرار کند. آن قدری که میشود. آن قدری که ... امکان ندارد البته که یک کسی بتواند سزای عمل این آدم را به او بدهد. یک آدمی که سی و چند سال است مسلط شده است بر این ملت و همه چیز ملت را به باد داده است. یک آدمی که مادرها را به عزای اولادشان نشانده است. و همین امروز کسی گفت که یک زن بوده است که سه تا بچه داشته، هر سه بچهاش کشته شدند. یک پدر و مادری که حالا وقتی میآیند توی خانه میبینند که دیروز پنج نفر سر سفره بودند حالا دو نفر شدند، مگر میشود که این را ما در این دنیا بتوانیم جزایش را به او بدهیم؟ مگر یک آدم که میکشد یک کسی را، همان مقدار میشود خودش را بکشند؟ همین بس. پول خون این هم خون یک آدم است - اگر آدم باشد - کسی که سی و چند سال است بر این ملت تسلط پیدا کرده و کشتار کرده و آنطور کشتار کرده، و دزدی کرده و آنطور دزدی کرده، و خیانت کرده و آنطور خیانت کرده، و جنایت کرده و آنطور جنایت کرده، مگر بشر میتواند که این را به سزای اعمالش برساند؟ این یک جان بیشتر ندارد مقابل یک نفر.
منطق سازشکارها
و حالا عجب! من گاهی وقتها از فهم بعضی اشخاص تعجب میکنم که میگویند خوب حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته دیگر! خوب، حالا بپذیرید! این آمده گفته است که من اشتباه کردم، خوب بپذیرید دیگر از او! چی بپذیریم؟ مگر خدا میپذیرد از