- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مجالسمان «مجالس شاهنشاه» بود! مجلس ملت نبود. بنابراین، ما این اشخاصی که ناشی شدند، دولتهایی که ناشی شدند از مجلس و از رژیم محمدرضا و رژیم شاهنشاهی، اینها از جهات زیاد [غیر قانونیاند] مجلس قانونی نیست، شاه قانونی نیست، برای اینکه همه میدانیم که تحمیل کردند به ما این شاه را. پدرش را انگلیسها تحمیل کردند و من خودم از رادیو دهلی، که آن وقت دست انگلیسها بود، شنیدم که گفت ما این را آوردیم سرِ کار گذاشتیم، خیانت کرد ردش کردیم! ایشان ملی نیست و تحمیل کردند به ما متفقین. خود ایشان در کتابش نوشت که متفقین صلاح دیدند که ما باشیم! منتها بعدش این را مثل اینکه از کتابها درآوردند. ما نه یک سلطان قانونی داشتیم تا حالا و نه یک مجلس مؤسسان. زمان رضاشاه هم که مجلس مؤسسانِ سرنیزهای بود. بنابراین تأسیس سلسله پهلوی تأسیس سرنیزهای بود، نه تأسیس با مجلس مؤسسان. و بنابراین مجلس از باب اینکه شاه غیرقانونی است، و از باب اینکه دولت ناشی از مجلس و شاهِ غیرقانونی است، همه اینها را ما قبول نداریم؛ تمام این اوضاعی که تا حالا شده [بر خلاف قانون بوده است].
قراردادهای غیرقانونی، و هشدار به بختیار
ما اگر یک قدری هم جدیت کنیم، تمام قراردادهایی که در این پنجاه سال شده است، تمام این قراردادها برخلاف قانون بوده؛ یعنی از مجلس که گذشته مجلسِ ملی نبوده گذشته؛ دولت که پیشنهاد کرده دولتی نبوده است که متکی بر ملت باشد. همهاش سرنیزه بوده؛ یعنی ما پنجاه سال با سرنیزه زندگی کردیم؛ و دو - سه سال است که با سرنیزه و سرنیزه و خون زندگی کردیم؛ با خون، ما زندگی کردیم. بچههای ما را همه را یا در حبسها یا در - عرض میکنم که - تبعیدها، یا کشتند یا زجر کردند یا [سوزاندند]. آقا در زندانهای اینها یک طبقی را میگذاشتند و میخواباندند زندانی را رویش، برق را متصل میکردند و میسوزاندند آدم را! یک همچو وضعی ما داریم؛ یک همچو وضعی را، این وضعی را که ما داریم.
قراردادهای غیرقانونی، و هشدار به بختیار
ما اگر یک قدری هم جدیت کنیم، تمام قراردادهایی که در این پنجاه سال شده است، تمام این قراردادها برخلاف قانون بوده؛ یعنی از مجلس که گذشته مجلسِ ملی نبوده گذشته؛ دولت که پیشنهاد کرده دولتی نبوده است که متکی بر ملت باشد. همهاش سرنیزه بوده؛ یعنی ما پنجاه سال با سرنیزه زندگی کردیم؛ و دو - سه سال است که با سرنیزه و سرنیزه و خون زندگی کردیم؛ با خون، ما زندگی کردیم. بچههای ما را همه را یا در حبسها یا در - عرض میکنم که - تبعیدها، یا کشتند یا زجر کردند یا [سوزاندند]. آقا در زندانهای اینها یک طبقی را میگذاشتند و میخواباندند زندانی را رویش، برق را متصل میکردند و میسوزاندند آدم را! یک همچو وضعی ما داریم؛ یک همچو وضعی را، این وضعی را که ما داریم.