- » امروز سه شنبه، 13 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
سخنرانی در جمع علما و اقاشر مختلف مردم (ریشه اختلافات داخلی)
- سخنرانیزمان: قبل از ظهر جمعه 11 اسفند 1357 / 3 ربیع الثانی 1399 (1)
مکان: قم، مدرسه فیضیه
موضوع: ریشه اختلافات داخلی
حضار: نمایندگان علما و طلاب، و اقشار مختلف مردمبسم الله الرحمن الرحیمغرور، اسباب شکست
من سخنان ایشان را تاکنون نشنیده بودم؛ و موجب شرمساری است که همه ما داریم. و من امیدوارم که نمایندگان ما همه موفق باشند. فقط یک نکته را میخواستم عرض بکنم و آن اینکه این مُبالغات را که راجع به من فرمودهاند من نمیپذیرم. (2) من یک خادمی از همه شماها هستم و قضیه رهبری و غیر رهبری در کار نیست؛ قضیه نهضت است و صف واحد، همه با هم. ایشان خوب بیان میکنند لکن راجع به من یک قدری باید عرض کنم تندروی فرمودند؛ و خصوصاً در حضور کسی از او اینطور تمجید کنند، ممکن است که باور کند، غفلت کند و فاجعه به بار بیاورد. من امیدوارم که همه آقایان این جهت را توجه داشته باشند که در عین حال که یک نهضت مقدس عالی بوده است که نظیرش را ما سراغ نداریم و یک نهضتی بود که با ضایعات کم، عایداتِ زیاد عاید ما شد، در ظرفِ - باید گفت - چند ساعت این رژیم منحوس را از بیخ و بن کند لکن غرور نیاورد. غرور اسباب شکست است. باید ما بنده باشیم و همه چیز را از خدا بدانیم.
فراگیری نهضت، عنایت خاص خدا
من آن وقتها که میدیدم این نهضت همگانی شده است و همه اقشار ملت را [فرا] - گرفته است - که بچهای که پستانک دهنش است پستانک را درمی آورد و شعار میدهد و این در یک قشر محدود نیست بلکه قشرها را فرا گرفته است، از حدود هم گذشته است - من امیدوار میشدم برای این نکته که میدیدم که مسئلهای نیست که بشر بتواند، مسئلهای نیست که با رهبری درست بشود، مسئلهای نیست که مردم بتوانند؛ مسئلهای است الهی. این قدرت خدای تبارک و تعالی است که با عنایات خاص خودش اینطور کرد که تمام اقشار ملت ما یک زبان شدند؛ تمام اقشار یک مقصد شدند؛ مقصد واحد، شعار واحد. من امیدوار شدم.
خوف دشمنان از آمدن امام به ایران
آن وقت هم که در سختی بودم و هجوم از اطراف بود، تهدیدات از اطراف، از امریکا بود، از ایران بود، و میخواستند مانع بشوند از اینکه من بیایم به ایران، و آن نقشهها را کشیدند - و بحمد الله آن نقشهها نقش بر آب شد - من از آن وقت ... اگر مطمئن نشدم خیلی احتمال میدادم که مسئله، مسئله غیرعادی باشد؛ و همین طور بود. و لهذا همه این تهدیداتی که شد و توصیههایی که شد - از قِبَل دولت ایران به وسیله دولت فرانسه، و امریکا به وسایل مختلف - اینها همه قوّت داد ذهن مرا که اینها توطئه میخواهند ببینند. از رفتن من به ایران اینها یک خوفی در دلشان هست و رفتن من را میخواهند تعویق بیندازند. «زودرس است حالا نروید»! به صورت اینکه میخواهند یک- مثلاً- نوازشی از ما بکنند، یک مصلحت بینی! و من میدیدم که دشمنها نمیخواهند مصلحت ما را ببینند؛ مصلحت خودشان این است! من این را که فهمیدم عازم شدم به اینکه نه، باید بروم. از رفقای ما هم، از دوستان ما هم توصیه میشد که حالا زود است؛ لکن من از اصرار آنها فهمیدم که نه زود نیست، حالا باید رفت! و اینها درصددند که همه قوا را جمع کنند و یک توطئهای است در کار. اینجا هم که من آمدم، باز آقایان - بعضی از آقایان - میگفتند کاش مثلاً زودتر نمیآمدند؛ باز یک مقداری زود بود! ولی من اعتقادم این بود که زود نبود، و زود هم نبود. اگر ما اینها را مهلت داده بودیم - و یک قدری تعویق انداخته بودیم، شاید تا حال اگر تعویق انداخته بودیم اینها کارهای خودشان را کرده بودند و نقشههایی که باید بکشند پیاده کرده بودند، و ما را تا آخر دیگر نمیگذاشتند کاری بکنیم. شاید ما را دیگر نمیگذاشتند به این حدود بیاییم. لکن منروی همان معنا - از کارهای اینها و از سفارشات اینها - اطمینان پیدا کردم به اینکه مسئلهای در کار است. رفقا هم که به من میگفتند خوب است که یک قدری تعویق بیندازید، میگفتم نمیشود، برای اینکه اینها دشمنهای ما هستند که میگویند نرو. اگر چنانچه اینها همچو چیزی نمیگفتند خوب یک چیزی بود؛ اما اینها دشمنهای ما هستند که میگویند حالا نرو، زودرس است حالا! برای آنها زودرس بود لکن به ما میگفتند که حالا رفتن شما زودرس است! از این جهت من آمدم.
در کمین بودن دشمنان انقلاب
و بحمد الله تاکنون پیشرفتهای چشمگیری شد، به طوری که این نهضت نمونه است در همه نهضتهایی که در طول تاریخ واقع شده است. یعنی نهضتی است که همه قشرها [بودند]. من گمان نکنم که در تاریخْ نهضتی که بچه کوچولو هم همان شعار پیرمرد و شعار جوان را بدهد، تحقق پیدا کرده باشد. چنانچه نهضتی که اینطور یک همچو قدرت غول وار را و با پشتیبانیهای ابرقدرت - این نهضت با دست خالی پیش ببرد، این هم یک امر غیبی بود. ما نباید غرور پیدا کنیم که ما کردیم؛ خداست که این کارها را به اراده مقدسه خودش انجام داد.
حالا هم صفهای ما باید فشرده تر بشود. یک قشر نمیتواند این خرابیها را ترمیم کند. همه با هم، همه با هم، تمام اقشار با هم به پیش! اگر چنانچه از این به بعد سستی بشود، خدای نخواسته این نهضت رو به سستی برود، آنها در کمینند؛ و دشمنهای ما دست برنداشتهاند. اینجا مملکت نفت است، اینجا مملکت چیزهای دیگر؛ ذخایر زیرزمینی زیاد است. آنها دست از اینجا برنمی دارند. اینجا سرحدی است که برای آنها قضیه سوق الجیشی در کار است. آنها به این زودی دست برنمی دارند. لکن ملت ما باید - هوشیار باشد؛ ملت ما خیال نکند تمام شد مطلب. آقایان خیال نکنند که مطلب تمام شد، حالا باید دیگر رها کنیم. خیر، مطلب مهم است و از این به بعد، همه با هم باشیم.
اختلافات منشأ شکست اسلام
تبلیغات ما باید قویتر بشود از سابق؛ اقشار ما باید فشرده تر بشوند از سابق؛ صفهای ما باید فشرده تر بشود؛ اختلافات ما باید کمتر بشود. من متأسفم که در بعضی از بلاد میشنوم اختلاف شده است. اختلاف سرِ چه؟ برای چه اختلاف؟ آنهایی که اختلاف میاندازند، اینها معلوم شد از اسلام اصلاً حظی ندارند. این اختلاف معنایش این است: شکست اسلام.
اگر ما با هم مختلف بشویم، اسلام شکست میخورد. اگر در قشر روحانی خدای نخواسته مردم احساس کنند که این اختلافات برای دنیاست- برای دین که اختلافی در کار نیست، همه ما، همه ما یک دین داریم، یک قرآن داریم، اگر اختلافی پیدا بشود اختلافروی اساس دنیاست، شیطان است که اختلاف میاندازد- اگر سایر مردم توجه کنند که ملّاهاروی هواهای نفسانی با هم مختلف هستند، طلبههاروی هواهای نفسانی با هم مختلف هستند، مردم از شما رو برمیگردانند. [اگر] از شما رو برگرداندند، اسباب شکست شماست؛ شکست شما شکست اسلام است. وظیفه شما سنگین است آقا! شما باید با اخلاق خودتان، با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید.
شما هادی مردم هستید. شما باید چراغ باشید. شما باید نور باشید. تهذیب کنید نفوس خودتان را. حب دنیا را از نَفْسِتان بیرون کنید، رأس کل خطیئه است. همه خطاها از حب دنیاست، از حب شهرت است. این حب را از دل خودتان بیرون کنید، بمیرانید این حب را؛ زنده بشوید به زندگانی اسلام: زندگانی الهی. شما الهی بشوید. وحدت پیدا بکنید. صفتان را واحد کنید.
دشمنها در کمین شما هستند، در کمین ملت ما هستند. دشمنها حالا فهمیدند که وحدتی که در ایران پیدا شده است، آنها را شکست داد. الآن بیشتر درصدد هستند برای - اینکه چشیدند آن مزهای را که وحدت داشت در بین ما. آنها عذاب او را چشیدند! الآن درصدد اینند که شماها را متفرق کنند، از هم جدا کنند شما را: خودتان را از هم جدا کنند، شما را از قشرهای دیگر جدا کنند، دانشگاه را از دانشگاههای اسلامی - دانشگاه علوم قدیمه- جدا کنند، قشرهای متجدد و متنور (1) را از شماها جدا کنند. چنانچه در دویست - سیصد سال به این طرف این نقشه بوده است. نقشهای بوده است که ایران را ویران نگه دارند برای پیشرفت [خودشان]. شما مطالعه کنید کتبی که در این باب هست. ایران را نمیشود ویران کرد الّا به ویران کردن جناحها؛ نمیشود فتح کرد الّا به اینکه شما را از هم جدا کنند.
ضرورت اتحاد روحانیون با یکدیگر
روحانیون با هم باید باشند؛ اینها همه لشکر امام زمان هستند: همه با هم. اگر خدای نخواسته در صفوف شما یک خللی پیدا بشود، این خللْ خللِ شیطانی است، برای هواهای نفس است؛ و اگر این خلل پیدا بشود، در ملت خلل واقع میشود. در ملت اگر خلل واقع شد، آنهایی که در کمین هستند حمله خواهند کرد و شما را از بُن خواهند کنْد. این دفعه اگر خدای نخواسته اینها غلبه بکنند، نه از روحانی چیزی باقی میگذارند و نه از متنورالفکر، منورالفکر؛ نه از قشر جدید چیزی باقی میگذارند و نه از قشر قدیم. اینها فهمیدند که با این وحدت ما قدم برداشتیم استعمار را شکست دادیم؛ اما شکستی که اولش است. اگر چنانچه خدای نخواسته یک خللی واقع بشود، خدای تبارک و تعالی از شما ناراضی است، از قشر روحانی ناراضی است. روحانی مبدأ امور است. اگر خللی واقع بشود: اذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَم (2)؛ عالِم فاسد عالَم را متعفن میکند؛ تعفن عالِم، عالَم را متعفن میکند. در جهنم از تعفن عالِم پناه میبرند به آتش! و این تعفنْ تعفنِ توجه به دنیاست، توجه به مقام است، توجه به ریاست است. از این چیزها اجتناب کنید. - فقه، تهذیب و مبارزه
شمایی که الآن جوان هستید میتوانید خودتان را تهذیب کنید؛ اگر پیر شدید، ضعیف میشوید نمیتوانید. الآن قوای شما قوی است و شیطان در شما ضعیف. وقتی سن شما زیاد شد، قوای شما ضعیف میشود و شیطان در شما قوی. آن وقت دیگر نمیتوانید، شکست میخورید. الآن باید خودتان را تهذیب کنید. حوزههای علمیه باید خودشان را تهذیب کنند. در خلال تهذیب، هر کاری که هست تعقیب کنند از عِلمیات. ما فقاهت لازم داریم. اگر فقیهی از بین برود، اسلام از بین میرود. ما فقیه لازم داریم، باید دنبال فقه باشیم. در عین حالی که دنبال فقه هستید، همان طوری که ائمه - علیهم السلام - بودند، حضرت امیر - سلام الله علیه - بود، در عین حالی که نمازش آنطوری بود، در عین حالی که عبادتش آنطور بود، شمشیرش هم آنطور بود؛ در عین حالی که بسط علم و توحید میکرد و مثلِ نهج البلاغه را گذاشت برای ما، در عین حال جنگ میکرد، در عین حال شمشیر میکشید؛ در عین حال که زاهد بود، در عین حال قوی و قدرتمند بود؛ جنگجو بود. اینها با هم باید باشند.
تحریف اسلام واقعی
اسلام همه چیز است ... یکی از بدترین چیزی که اجانب در بین مردم و در بین خود ما القا کردند، این است که اسلام برای این است که ما همان عبادت بکنیم. چنانکه مذهب مسیح را هم مسخ کردند؛ مذهب مسیح مسخ شد. مسیح هرگز نمیشود که دعوتش این باشد که فقط عبادت بکنید، ظَلَمه را بگذارید به کار خودشان! این نمیشود؛ نبی نمیتواند اینطور باشد. مسخ شده است اینها. اینها اسلام را در نظر ما، در نظر جاهلین مسخ کردند؛ اسلام را به صورت دیگر نشان دادند. و این از کیدهایی بود که با نقشهها پیاده شده است؛ و ما خودمان هم باور کردیم «آخوند را به سیاست چه»! این حرفْ حرفِ استعمار است: آخوند را به سیاست چه؟! «ساسَةُ العباد» (1) در دعای جامعه، - «زیارت جامعه» است؛ «ساسة العباد». چطور امام را به سیاست آره، اما آخوند را به سیاست نه؟! حضرت امیر یک مملکت را اداره میکرد، سیاستمدار یک مملکت بود؛ آن وقت آخوند را به سیاست چه؟! این مطلبی بود که مُستَعمِر (1) برای اینکه آخوند را جدا کند از دولت و ملت، القا کردند به او؛ آخوند هم باورش آمد! خود آخوند با ما مبارزه میکند که شما چکار دارید به سیاست! «این آخوند سیاسی است»! این چیزی بوده است که ما را ... به عقب راند. آخوندْ نمونه اسلام است.
اسلام همه چیز است. قرآن همه چیز است. قرآن «انسانْ درستْ کن» است، کتاب انسان سازی است. قرآن همه چیز دارد: سیاست دارد، فقه دارد، فلسفه دارد، همه چیز دارد. انسان همه چیز است و باید همه احتیاجاتش را قرآن تأمین بکند. انسان یک اعجوبهای است که همه عالم است، و قرآن یک اعجوبهای است که اداره انسان را به همه اقشار میکند. در عین حالی که فقیه درست میکند، حکیم درست میکند، فیلسوف درست میکند، شمشیرزن درست میکند، جنگجو درست میکند. فقیه باید جنگجو هم باشد؛ فقیه باید سیّاف (2) باشد، ولی فقیه هم باشد و فقهش را از دست ندهد.
جندالله یا جند شیطان؟
اینطور نباشد که حالا بگویید که حالا که وقت نهضت است دیگر درس هیچی! این غلط است. علم همه چیز است؛ علم همه جهات است. حضرت امیر برای علم شمشیر میزد، برای توحید شمشیر میزد، برای بسط فقه شمشیر میزد. خیال نکنید که حالا که ما وارد شدیم در مسائل سیاسی، دیگر نباید وارد به مسائل علمی بشویم. شما که جوانید باید فقاهت ایجاد کنید، فقاهت در خودتان ایجاد کنید؛ باید فقیه بشوید، فقیه، از او کار میآید اما فقیه مهذب، طلبه مهذب، انسان مهذب، ملت مهذب. همه باید اخلاق خودشان را تهذیب کنند، همه باید جهاد با نفس بکنند لکن شماها اوْلی هستید. شمایی - که جندالله هستید باید به امر خدا [عمل کنید]؛ «جندالله» معنایش این است که به امر خدا باید عمل بکنند، به فرمان او. همان طور که جندی به فرمان سرلشکرش، به فرمان سپهبدش عمل میکند، شما جندالله هستید به فرمان او باید عمل کنید. اگر چنانچه از فرمان او تخطی بکنید، جندالله نیستید؛ هر مقداری که نازل شد: یا جندالله یا جُندِ شیطان. اگر دنیا مَطمَح نظر (1) شماست جندالشیطان، اگر حق تعالی مطمح نظر شماست جندالله.
ظلّ الله معیار تمیز حق از باطل
ظلّ الله همین طور است. سلطانْ ظلّ الله است. اگر تخلف از یک جهتی بکند، ظلّ الشیطان میشود. ظل، سایه است؛ سایه همه چیزهایش به ذی ظل است، خودش هیچ ندارد. ظلّ الله کسی است که تمام حرکاتش به امر خدا باشد؛ مثل سایه باشد: خودش هیچ. سایه خودش هیچ حرکتی ندارد؛ ذی ظل هر حرکتی کرد سایه هم همان طور حرکت میکند. امیرالمؤمنین ظلّ الله است، پیغمبر اکرم ظلّ الله است که هیچ حرکتی از خودش ندارد؛ هر چه هست از خداست. اینها ظلّ الشیطان هستند! به این سلاطین [که] ظلّ الله میگفتند، ظلّ الشیطان هستند! ظلّ الله میزانِ تمیز ماست که این سلطان آیا حق است یا باطل. ظلّ الله میزان تمیز است که ما با همین تعبیر بفهمیم که آیا این سلطان حق است یا باطل. اگر از خودش عملی کرد، باطل است؛ اگر امر خدا را اجرا کرد ظلّ الله است و الّا ظلّ الشیطان است.
جندالله هم، که شما برای خودتان انتخاب کردید و یا برای شما انتخاب شده است، همین است؛ به امر خدا: اگر گفت بنشین، بنشین، اگر گفت بایست، بایست. اگر اینطور باشد جندالله است اما اگر خدا فرمود که فلان عمل را بکن و شما تخلف کردید، [این] تخلف از شیطان است؛ به همین مقدار از بین میرود. یکوقت میبیند که انسان تا آخرْ همه کارهایش للَّهِ نبوده است، همه کارهایش برای شیطان بوده است: یک انسان در صورت، یک شیطان در واقع. آنجا هم که برود به صورت شیطان درمی آید. - فقها پاسداران اسلام
کوشش کنید آقایان در تهذیب نفس، در تحکیم مبادی اسلام، در تحکیم فقه اسلام، در بسط فقه اسلام؛ این فقه غنی. در عالم مثل فقه شما چیزی نیست؛ این فقه غنی را بسطش بدهید. لکن در عین حالی که فقیه هستید جناح سیاست را رها نکنید. تفکر کنید در امور، وارد بشوید در امور، دخالت کنید در امور. «من فقیهم و دیگر کاری ندارم به چیزی»، نمیشود این. شما فقیه هستید ولی باید در امور دخالت کنید، در مقدرات مردم دخالت کنید. شما پاسداران اسلام هستید؛ باید پاسداری کنید. خداوند ان شاء الله همه شما را توفیق بدهد. خداوند ان شاء الله ما را در پناه شما حفظ کند.والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته