- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
کند. این بزرگتر خیانتی بود که به ملت ما و به اسلام کردند.
گردهماییها در سایه قدرت اسلام
این قدرت اسلام است، و الآن قدرت تعلیمات اسلامی است ... که من معمم را و این آقایان اهل علم را، با شما سربازها و درجه دارها و افسرها، و با این عشایر، در مدرسه فیضیه جمع کرده است؛ آن مدرسه فیضیهای که در زمان طاغوت به غارت رفت و درش را بستند، که تا این آخر هم درش بسته بود. این قدرت ایمان و تعلیمات اسلام است که برادرها را که هم را گم کرده بودند - یا اگر هم را توجه داشتند، به صورت دشمنی و اجنبی به هم نگاه میکردند - و حالا مثل برادرها پیش هم نشستهاند و درد دل هم، به هم میگویند. شما درد دلتان را میگویید، که پادگانها به صورت یک محبس بود، و به ما حتی اجازه نماز جماعت نمیدادند - که یکی از آقایان خواند این را.
ستمگریهای دوران پهلوی
این آقایان هم که آنجا نشستهاند و از عشایرند - آنها هم - در زمانی که اینها قدرت پیدا کردند، آنها هم محرومیتهایی داشتند، و محرومیت بسیار؛ لکن آنها گمان میکنند که فقط محرومیت مال خود آنها بود و جاهای دیگر، خیر، آباد بود. ما با هر طایفهای که مواجه شدیم در این مدت، همین مطلبی که این آقا الآن گفت - که ما هیچ در آنجا نداریم، در آن زمان آزادی به هیچ وجه نداشتیم و در آن زمان هیچ یک از مآثر تمدن را نداشتیم - هر طایفهای که میآیند پیش ما، همین مطلب را میگویند؛ و همه هم درست میگویند. منتها شما چون اطلاع دارید از بختیاری و ایل بختیاری، و وضع ایل بختیاری و آن چیزها و آن نابسامانیهایی که آنجا هست، به عینه میبینید؛ و بلوچ هم اطلاع دارد از بلوچ؛ کردستان هم اطلاع از کردستان دارد؛ آقایان هم از داخل پادگانهای خودشان اطلاع دارند؛ ما هم از مدارس خودمان اطلاع داریم. هر کدام ما از آن محلی که بودیم و به وجدان، احساس و لمس کردیم اطلاع داریم؛ باقیاش را شنیدیم. اما دیدن غیر از شنیدن است. لمس کردن غیر از این است که ما ادراک کنیم که کجا چه میشود. شما در
گردهماییها در سایه قدرت اسلام
این قدرت اسلام است، و الآن قدرت تعلیمات اسلامی است ... که من معمم را و این آقایان اهل علم را، با شما سربازها و درجه دارها و افسرها، و با این عشایر، در مدرسه فیضیه جمع کرده است؛ آن مدرسه فیضیهای که در زمان طاغوت به غارت رفت و درش را بستند، که تا این آخر هم درش بسته بود. این قدرت ایمان و تعلیمات اسلام است که برادرها را که هم را گم کرده بودند - یا اگر هم را توجه داشتند، به صورت دشمنی و اجنبی به هم نگاه میکردند - و حالا مثل برادرها پیش هم نشستهاند و درد دل هم، به هم میگویند. شما درد دلتان را میگویید، که پادگانها به صورت یک محبس بود، و به ما حتی اجازه نماز جماعت نمیدادند - که یکی از آقایان خواند این را.
ستمگریهای دوران پهلوی
این آقایان هم که آنجا نشستهاند و از عشایرند - آنها هم - در زمانی که اینها قدرت پیدا کردند، آنها هم محرومیتهایی داشتند، و محرومیت بسیار؛ لکن آنها گمان میکنند که فقط محرومیت مال خود آنها بود و جاهای دیگر، خیر، آباد بود. ما با هر طایفهای که مواجه شدیم در این مدت، همین مطلبی که این آقا الآن گفت - که ما هیچ در آنجا نداریم، در آن زمان آزادی به هیچ وجه نداشتیم و در آن زمان هیچ یک از مآثر تمدن را نداشتیم - هر طایفهای که میآیند پیش ما، همین مطلب را میگویند؛ و همه هم درست میگویند. منتها شما چون اطلاع دارید از بختیاری و ایل بختیاری، و وضع ایل بختیاری و آن چیزها و آن نابسامانیهایی که آنجا هست، به عینه میبینید؛ و بلوچ هم اطلاع دارد از بلوچ؛ کردستان هم اطلاع از کردستان دارد؛ آقایان هم از داخل پادگانهای خودشان اطلاع دارند؛ ما هم از مدارس خودمان اطلاع داریم. هر کدام ما از آن محلی که بودیم و به وجدان، احساس و لمس کردیم اطلاع داریم؛ باقیاش را شنیدیم. اما دیدن غیر از شنیدن است. لمس کردن غیر از این است که ما ادراک کنیم که کجا چه میشود. شما در