- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
البته اینکه عرض میکنم، نه این است که عُرضهاش نباشد؛ هست، ان شاء الله درست هم میشود؛ اما این یک همتی ملی و الهی میخواهد. از ملت صبر و کار، از دولت صبر و کار؛ هر دو باید هم صبر داشته باشند، هم کار بکنند. دولت، صبر بر این هجومهایی که از اطراف به او میشود بکند، ملت، صبر کند در اینکه خوب، این ناداری و این گرفتاری، همه میدانیم که از سابق بوده، حالا پیدا نشده؛ این چیزی که از سابق بوده، یک قدری دیگر تأمل کنند، یک قدری دیگر صبر کنند؛ تا اینکه بتواند دولت، اقتصاد خودش را درست کند، کارخانهها را راه بیندازد، کشاورزی راه بیفتد، تا اینکه این امور اصلاح بشود.
آزادی، بهترین نعمت خداوند
این معنا که جمعیتها بیایند و بگویند که ما [زندگی] نداریم، این، ناچار یک دستهایی از پشت پرده اینها را بعث میکنند؛ همانهایی که میخواهند این گرفتاری تا آخر باشد. اینهایی که میروند میگویند که «خوب، حالا چه شد؟» باز هم دولت اسلامی شد و برای شما الآن نه اسفالتی هست، نه چیزی»! مثل اینکه همچو که مُهر دولت اسلامی خورد روی یک جایی، همان مُهر همه کارها [را] یکدفعه باید درست بکند!
ملت ما باید بداند که این [حرفی] که اینها میآیند میگویند: چه شد و دولت اسلام هم آمد و کاری نکرد، اینها آنهایند که میخواهند هیچ کار نشود؛ نه آنهایی که میخواهند یک کاری بشود؛ برای اینکه اینها اشخاصی نیستند که بیاطلاع باشند. اینها اشخاصی هستند که مطالعه کردهاند؛ عمال یک دولتهایی هستند که در این امور مطالعه کردهاند. اینها بنایشان بر این است که به هر جوری که هست ناراضی درست کنند؛ بروند توی دهات بگویند که خوب، چه شد، حالا چه شد. این دهاتی بیچاره هم نمیداند به او بگوید که این شد که ما الآن نمیترسیم از دولت، نمیترسیم از ... نمیترسیم که یکی بیاید با شلاق توی سر ما بزند و ما را اذیت بکند. چه بهتر از این میخواهد بشود؟ حالا ما فرض میکنیم هیچ [کاری] هم نشد؛ خوب، این یک چیزی است. آزادی، بهترین نعمتی
آزادی، بهترین نعمت خداوند
این معنا که جمعیتها بیایند و بگویند که ما [زندگی] نداریم، این، ناچار یک دستهایی از پشت پرده اینها را بعث میکنند؛ همانهایی که میخواهند این گرفتاری تا آخر باشد. اینهایی که میروند میگویند که «خوب، حالا چه شد؟» باز هم دولت اسلامی شد و برای شما الآن نه اسفالتی هست، نه چیزی»! مثل اینکه همچو که مُهر دولت اسلامی خورد روی یک جایی، همان مُهر همه کارها [را] یکدفعه باید درست بکند!
ملت ما باید بداند که این [حرفی] که اینها میآیند میگویند: چه شد و دولت اسلام هم آمد و کاری نکرد، اینها آنهایند که میخواهند هیچ کار نشود؛ نه آنهایی که میخواهند یک کاری بشود؛ برای اینکه اینها اشخاصی نیستند که بیاطلاع باشند. اینها اشخاصی هستند که مطالعه کردهاند؛ عمال یک دولتهایی هستند که در این امور مطالعه کردهاند. اینها بنایشان بر این است که به هر جوری که هست ناراضی درست کنند؛ بروند توی دهات بگویند که خوب، چه شد، حالا چه شد. این دهاتی بیچاره هم نمیداند به او بگوید که این شد که ما الآن نمیترسیم از دولت، نمیترسیم از ... نمیترسیم که یکی بیاید با شلاق توی سر ما بزند و ما را اذیت بکند. چه بهتر از این میخواهد بشود؟ حالا ما فرض میکنیم هیچ [کاری] هم نشد؛ خوب، این یک چیزی است. آزادی، بهترین نعمتی