- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
هیچ یک از شما نمیتوانید از زیر بار مسئولیت خارج بشوید. یک مسئولیت وجدانی است، دینی است، الهی است؛ ملی است. امروز شما نمیتوانید بگویید که خوب من زحمت بکشم آن وقت فرض کنید که یک کس دیگری منفعتش را ببرد. من هم بگویم که خوب ما زحمت بکشیم یک کس دیگر چه کار بکند. امروز دیگر آن جور نیست. آنهایی که منافع شما را از بین میبرند و شما را استثمار میکردند نیستند. الّا شاید کمی، که نمی توانند کاری بکنند. الآن کسی شما را نمیتواند استثمار کند. الآن یک مملکتی است مال خود شما. یعنی شما نظرتان، هر یک ما نظرمان، به مملکت مثل نظرمان به عائله خودمان باشد؛ یک قدر هم بیشتر، یعنی خیلی هم بیشتر، همه را ما عائله خودمان بدانیم. مملکت مال خود شماهاست؛ مال همه ماهاست و این آشفتگیها باید به دست ماها درست بشود.
احساس مسئولیت نمودن تمامی افراد
هر فرد یک فرد است لکن یک فرد به اندازه یک فرد کار ازش میآید. اجتماع از افراد درست شده است. اگر از فرد کاری بر نمیآید، از شما هم کاری بر نمیآید. یک سنگ مثلاً صد خرواری را یک نفر نمیتواند بلند بکند؛ باید هزار نفر جمع بشوند دورش؛ لکن هر یک اینها یک مقدار قوه ایجاد کردهاند. اینطور نیست که من دخالت نداشته باشم. من به اندازه خودم فشار دارم، شما هم به اندازه خودتان، او هم به [اندازه خودش]. این قوا وقتی که رو به هم رفته جمع شد، آن وقت یک سنگ چند خرواری بلند میشود. یک قطره باران یک قطره است؛ از یک قطره هم نمیشود یک سیل درست شود؛ لکن این قطرهها وقتی که با هم جمع شدند میشود یک سیل. و این سیلها وقتی با هم جمع شدند میشود یک دریا. افراد حکمشان این است: مثل قطرهها میمانند. وقتی تنهایند کار ازش میآید، اما نه آن کار بزرگ. از او یک مقدار کار میآید، اگر این قطره بنشیند کنار بگوید من که قطرهام کار از من نمیآید، آن قطره هم بنشیند کنار بگوید [: از] من هم کار نمیآید، هیچ کاری انجام نمیگیرد. هر قطره باید بگوید به اندازهای کار
احساس مسئولیت نمودن تمامی افراد
هر فرد یک فرد است لکن یک فرد به اندازه یک فرد کار ازش میآید. اجتماع از افراد درست شده است. اگر از فرد کاری بر نمیآید، از شما هم کاری بر نمیآید. یک سنگ مثلاً صد خرواری را یک نفر نمیتواند بلند بکند؛ باید هزار نفر جمع بشوند دورش؛ لکن هر یک اینها یک مقدار قوه ایجاد کردهاند. اینطور نیست که من دخالت نداشته باشم. من به اندازه خودم فشار دارم، شما هم به اندازه خودتان، او هم به [اندازه خودش]. این قوا وقتی که رو به هم رفته جمع شد، آن وقت یک سنگ چند خرواری بلند میشود. یک قطره باران یک قطره است؛ از یک قطره هم نمیشود یک سیل درست شود؛ لکن این قطرهها وقتی که با هم جمع شدند میشود یک سیل. و این سیلها وقتی با هم جمع شدند میشود یک دریا. افراد حکمشان این است: مثل قطرهها میمانند. وقتی تنهایند کار ازش میآید، اما نه آن کار بزرگ. از او یک مقدار کار میآید، اگر این قطره بنشیند کنار بگوید من که قطرهام کار از من نمیآید، آن قطره هم بنشیند کنار بگوید [: از] من هم کار نمیآید، هیچ کاری انجام نمیگیرد. هر قطره باید بگوید به اندازهای کار