- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
جَوسازی بر ضد نیروها و نهادها
این خطر وجدانی است برای خارجیها. اینها که نمیتوانند حالا به این زودی چشم پوشی کنند از نفت ما، چشم پوشی کنند از اورانیوم ما، چشم پوشی کنند از مس ما؛ اینها که به این زودی نمیتوانند دست بردارند. اینها میبینند که اگر این قدرت همراه هم باشد و با هم حرکت بکند و این نهضت به این گرمی که هست باقی باشد، دیگر اینها نمی توانند مطلب را متحولش کنند به یک مطلب دیگر. مردم ایران یک تحول ذاتی پیدا کردند؛ خدا کرده این را. متحول شدند روحاً. تحول روحی این است که سابق - در چند سال پیش از این - یک پاسبان میآمد در بازار تهران میگفت که یا بازار را ببندید یا بیرق بزنید. برای کسی قدرت این نبود که، اصلاً برای خودش حقْ قائل نبود که نه، میشود گفت نه! کی میگفت نه؟ تمام اقشار اینطور بود که حق قائل نبودند برای خودشان. یک تحول روحی انسانی پیدا شد به دست خدای تبارک و تعالی که همین مردم بی ساز و برگی که آن روز از یک پاسبان میترسیدند حالا دیگر از توپ و تانک نترسیدند و آمدند ریختند بر [سر زمامداران] و گفتند مرگ بر ... اینها از این تحول و از این وحدت کلمه وحشت دارند، وحشت دارند و به صدد این هستند که بشکنند این را. از چه راه بشکنند؟ از این راه که کمیتهها وقتی که میبینند که اینها میتوانند استقرار نظم بدهند این را بشکنند، روحانیون اگر میتوانند [رهبری] بکنند اینها را بشکنند، کارخانهها را بروند به هم بزنند، کشاورزی را به هم بزنند. اینها میخواهند به هم بزنند اوضاع مملکت ما را. اینها غفلت دارند؛ این آقایان بزرگها غفلت از این معنا دارند که قضیه این نیست که بخواهند یک نظمی پیدا بشود، قضیه این نیست که بخواهند یک آرامشی پیدا بشود، قضیه این نیست که بخواهند برای ملت یک زندگی صحیحی پیدا بشود. شما بدانید که اگر چنانچه یک زندگی صحیحی برای ملت پیدا بشود، اینها بیشتر تبلیغات میکنند. اینها حالا که نمونهاش را دارند میبینند که خوب، مشغولند برای اینکه یک کاری بکنند، برای کارمندها، یک کاری بکنند برای - عرض میکنم که - کارخانه دارها، یک کاری بکنند، برای مردم بیبضاعت کار بکنند، برای بیخانهها کاری بکنند، اینها
این خطر وجدانی است برای خارجیها. اینها که نمیتوانند حالا به این زودی چشم پوشی کنند از نفت ما، چشم پوشی کنند از اورانیوم ما، چشم پوشی کنند از مس ما؛ اینها که به این زودی نمیتوانند دست بردارند. اینها میبینند که اگر این قدرت همراه هم باشد و با هم حرکت بکند و این نهضت به این گرمی که هست باقی باشد، دیگر اینها نمی توانند مطلب را متحولش کنند به یک مطلب دیگر. مردم ایران یک تحول ذاتی پیدا کردند؛ خدا کرده این را. متحول شدند روحاً. تحول روحی این است که سابق - در چند سال پیش از این - یک پاسبان میآمد در بازار تهران میگفت که یا بازار را ببندید یا بیرق بزنید. برای کسی قدرت این نبود که، اصلاً برای خودش حقْ قائل نبود که نه، میشود گفت نه! کی میگفت نه؟ تمام اقشار اینطور بود که حق قائل نبودند برای خودشان. یک تحول روحی انسانی پیدا شد به دست خدای تبارک و تعالی که همین مردم بی ساز و برگی که آن روز از یک پاسبان میترسیدند حالا دیگر از توپ و تانک نترسیدند و آمدند ریختند بر [سر زمامداران] و گفتند مرگ بر ... اینها از این تحول و از این وحدت کلمه وحشت دارند، وحشت دارند و به صدد این هستند که بشکنند این را. از چه راه بشکنند؟ از این راه که کمیتهها وقتی که میبینند که اینها میتوانند استقرار نظم بدهند این را بشکنند، روحانیون اگر میتوانند [رهبری] بکنند اینها را بشکنند، کارخانهها را بروند به هم بزنند، کشاورزی را به هم بزنند. اینها میخواهند به هم بزنند اوضاع مملکت ما را. اینها غفلت دارند؛ این آقایان بزرگها غفلت از این معنا دارند که قضیه این نیست که بخواهند یک نظمی پیدا بشود، قضیه این نیست که بخواهند یک آرامشی پیدا بشود، قضیه این نیست که بخواهند برای ملت یک زندگی صحیحی پیدا بشود. شما بدانید که اگر چنانچه یک زندگی صحیحی برای ملت پیدا بشود، اینها بیشتر تبلیغات میکنند. اینها حالا که نمونهاش را دارند میبینند که خوب، مشغولند برای اینکه یک کاری بکنند، برای کارمندها، یک کاری بکنند برای - عرض میکنم که - کارخانه دارها، یک کاری بکنند، برای مردم بیبضاعت کار بکنند، برای بیخانهها کاری بکنند، اینها