- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
هی دستجات میآمدند و بعضیها، نه اینکه سوء نیت داشتند، خیرخواه بودند، لکن اشتباه داشتند، روی حساب مادیت روی حسابهای اهل دنیا نباید یک ملتی که هیچ ندارد - حالا شما این چهار تا اسلحهای که دارید بعد از انقلاب بوده است. قبل که هیچ نداشتید. غنیمت است اصلاً این. و الّا قبلاً که نداشتید - یک ملتی که هیچ ندارد جز یک مشتِ خالی، یک ملتی که زنهایش همیشه در پرده بود و پایشان را بیرون نمیگذاشتند، یک ملتی که حاضر نبودند یک قدم برای یک اموری بردارند، یک تحولی واقع شد، تحول الهی، که همین ملت که هیچ نداشتند بر آنها که همه چی داشتند مقدّم شد.
توجه ننمودن به منافع شخصی
مشتهای شما با ایمانی که پشتش بود بر این تانکهای غول پیکر غلبه کرد. خونهای جوانهای ما بر مسلسلها غلبه کرد. این چیزی بود که خدا به شما داد و باید این را حفظش کنید. الآن به فکر این نباشید که ما پاسدارها مثلاً - نیستید شماها - [به] ما پاسدارها حقوق بِهمان نمیدهند؛ کم میدهند. همان طوری که آن وقت که در حال انقلاب بودید و در حال جلو رفتن و شکستن سد بودید، هیچ کدام نمینشستید فکر بکنید که ما شب که برویم منزل شام چی هست. اصلاً این فکر در ذهن هیچ کس نبود، من میدانم نبود، اگر بود نمیآمدند جان بدهند. آن روزی که شما راه افتادید به میدان و توی خیابانها، آنها با ابزار غول پیکر و شما با مشت، هیچ به فکر این نبودید که حقوقم کم است، حقوق مطرح نبود، جان مطرح نبود، تا حقوق برسد. این روحیه، شما را غلبه داد. این را حفظش کنید این چیزی که شما را غلبه داد! مادامی که آن هست پیش شما، شما پیروزید، دعا کنید باشد. جدیت کنید، جدیت کنید که نگهش دارید. خدا به شما یک عنایتی کرده است. این عنایت را حفظش کنید، نگهش دارید، نگه داشتنش به این است که حالا تا آن قدمهایی که اصول مسائل درست میشود باز به فکر اینکه من حقوقم کم است، من رتبهام کم است، به این فکر نباشید.
حالا باید همه، همان طوری که از اول مقصد را نگاه میکردید و به مطالب خودتان
توجه ننمودن به منافع شخصی
مشتهای شما با ایمانی که پشتش بود بر این تانکهای غول پیکر غلبه کرد. خونهای جوانهای ما بر مسلسلها غلبه کرد. این چیزی بود که خدا به شما داد و باید این را حفظش کنید. الآن به فکر این نباشید که ما پاسدارها مثلاً - نیستید شماها - [به] ما پاسدارها حقوق بِهمان نمیدهند؛ کم میدهند. همان طوری که آن وقت که در حال انقلاب بودید و در حال جلو رفتن و شکستن سد بودید، هیچ کدام نمینشستید فکر بکنید که ما شب که برویم منزل شام چی هست. اصلاً این فکر در ذهن هیچ کس نبود، من میدانم نبود، اگر بود نمیآمدند جان بدهند. آن روزی که شما راه افتادید به میدان و توی خیابانها، آنها با ابزار غول پیکر و شما با مشت، هیچ به فکر این نبودید که حقوقم کم است، حقوق مطرح نبود، جان مطرح نبود، تا حقوق برسد. این روحیه، شما را غلبه داد. این را حفظش کنید این چیزی که شما را غلبه داد! مادامی که آن هست پیش شما، شما پیروزید، دعا کنید باشد. جدیت کنید، جدیت کنید که نگهش دارید. خدا به شما یک عنایتی کرده است. این عنایت را حفظش کنید، نگهش دارید، نگه داشتنش به این است که حالا تا آن قدمهایی که اصول مسائل درست میشود باز به فکر اینکه من حقوقم کم است، من رتبهام کم است، به این فکر نباشید.
حالا باید همه، همان طوری که از اول مقصد را نگاه میکردید و به مطالب خودتان