می‌کردند و با او نماز می‌خواندند. و همان هم جنگ می‌رفت و مردم هم به او اعتنا می‌کردند. اگر یک همچو چیزی بشود و ما بتوانیم که یک دستگاه دولتی‌ای که دولت اسلامی باشد، با مردم باشد. شما الآن الحمدللَّه تا یک حدودی پیش رفته است این.
نیروهای نظامی و انتظامی، در کنار مردم
می‌دانید که ارتش همچو با مردم دور بود که در یک جمعیتی ارتش وارد نمی‌شد. برای اینکه اگر می‌آمد تا آن می‌آمد، مثل اینکه لشکر مغول حمله کرده مردم می‌رفتند کنار! و اگر مردم می‌خواستند بیایند توی اینها، با سرنیزه کنارشان می‌کردند. این جور بود وضع. حالا ما اینجا خیر، هر چند روز یک دفعه یک عده‌ای از ارتش می‌آیند؛ یک عده‌ای از ژاندارمری می‌آیند؛ یک عده مردم دیگر؛ همه مردم مخلوط به هم، داخل در هم؛ و همه با هم مخلوط، و همه با هم یکصدا و همه اظهار اسلام؛ اظهار اطاعت به احکام اسلام می‌کنند. و این چقدر خوب است. من به آنان می‌گفتم که شما حالا برایتان بهتر است که با دل راحت اینجا نشسته اید و نمی‌ترسید که کسی شما را اذیت کند و مردم هم نمی ترسند که شما اذیتشان کنید، حالا وجدان شما راحتتر است، یا آن وقتی که می‌ریختید و با سرنیزه مردم را [اذیت می‌کردید] خود آن آدمی هم که سرنیزه می‌کشد ناراحت همین طور وجدانش ناراحت است. نمی‌شود انسان اینطور باشد. بله، ممکن است یکوقت یک کسی اینقدر جنایت بکند که عادی بشود برایش؛ لکن مردم عادی نمی توانند. این ارعابی که اینها ایجاد می‌کردند برای این بود که از ملت می‌ترسیدند. اصلاً اساس ارعاب مردم و ترساندن مردم و - عرض بکنم که - دور کردن مردم را از خودشان، اساس این بوده است که اینها از بس که به مردم تعدی کرده‌اند از مردم می‌ترسند. حالا که از مردم می‌ترسند چه بکنند که مأمون باشند؟ ایجاد رعب می‌کردند؛ می‌ریختند - فرض بفرمایید، که - توی مردم یک بساطی درست می‌کردند که مردم از آنها بترسند؛ این مردم از آنان بترسند. برای حفظ خودشان بود. خودشان به مردم بد کرده بودند، حالا اینطور می‌کردند که بترسند. این شاه سابق جرأت نمی‌کرد بیاید توی مردم.
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>