- » امروز دوشنبه، 5 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
درست بکند، بسازد - عرض میکنم که - یک زندگی؛ همان قدری که آن بیچارهها میخواهند.
شما خیال نکنید آن کارگرها میگویند ما اتومبیل میخواهیم، ما پارک میخواهیم. این حرفها نیست. آنها یک زندگی میخواهند. میخواهند وقتی بروند منزلشان اگر بچهاش بگوید من کفش ندارم بتواند کفش بخرد برایش. بشرند آنها. ناراحت میشوند. خود شما فکر کنید که خودتان بروید منزل، یک بچه عزیز داشته باشید از شما یک چیز بخواهد نداشته باشید، یک وقت ندهید، ناراحتی ندارد؟ یک وقت بخواهید و نداشته باشید به او بدهید، فضلاً از اینکه یک وقت برود منزل، و ببیند که پدرش برایش نان نیاورده! خوب شما فکر این را بکنید. این منطق دیگر درست نمیشود که بگویید که ما اختیار داریم و همه اختیارات را داریم، و ما باید چه باشیم و چه باشیم، و دیگران هیچ! نمیشود این. این من حالا که عرض میکنم از نظرِ جهت سیاسیاش میگویم که جهت سیاسی برای خود کارخانه دارها و برای خود کارفرماها، جهت سیاسی اقتضا میکند که خودشان فکر بکنند و این مسائل را بین خودشان حل کنند. من به آن اصفهانیها هم که آمدند گفتم شما خودتان یک چیزی تشکیل بدهید، یک مجلسی تشکیل بدهید، با هم صحبت بکنید، با هم قرار بدهید که یک کمکهایی بکنید به اینها؛ که اینها دلخوش بشوند به شما، هم کار خوب بکنند برایتان و هم آن انفجاری که احتمال هست، و من ترس از او دارم، آن حاصل نشود. این آن مطلبی است که عرض کردم که به طور موعظه میگویم. و مسئله اساسی است و سبک نگیرید این را. شما حالا ممکن است که خیلی توجه به مسائل نکنید اما یک وقت از دست بگذرد، وقتش بگذرد، و علاج برای هیچ کس ممکن نباشد. نه ما بتوانیم مهارش کنیم و نه شما بتوانید. این یک فکر میخواهد.
اسلام و تثبیت مالکیت مشروع
اما آنکه راجع به قضایاست. آنی که مربوط به من است، باید صحبت کنم. البته یک چیزهاییش مربوط به دولت است - یکی مربوط به وزارت کار است، یکی مربوط به
شما خیال نکنید آن کارگرها میگویند ما اتومبیل میخواهیم، ما پارک میخواهیم. این حرفها نیست. آنها یک زندگی میخواهند. میخواهند وقتی بروند منزلشان اگر بچهاش بگوید من کفش ندارم بتواند کفش بخرد برایش. بشرند آنها. ناراحت میشوند. خود شما فکر کنید که خودتان بروید منزل، یک بچه عزیز داشته باشید از شما یک چیز بخواهد نداشته باشید، یک وقت ندهید، ناراحتی ندارد؟ یک وقت بخواهید و نداشته باشید به او بدهید، فضلاً از اینکه یک وقت برود منزل، و ببیند که پدرش برایش نان نیاورده! خوب شما فکر این را بکنید. این منطق دیگر درست نمیشود که بگویید که ما اختیار داریم و همه اختیارات را داریم، و ما باید چه باشیم و چه باشیم، و دیگران هیچ! نمیشود این. این من حالا که عرض میکنم از نظرِ جهت سیاسیاش میگویم که جهت سیاسی برای خود کارخانه دارها و برای خود کارفرماها، جهت سیاسی اقتضا میکند که خودشان فکر بکنند و این مسائل را بین خودشان حل کنند. من به آن اصفهانیها هم که آمدند گفتم شما خودتان یک چیزی تشکیل بدهید، یک مجلسی تشکیل بدهید، با هم صحبت بکنید، با هم قرار بدهید که یک کمکهایی بکنید به اینها؛ که اینها دلخوش بشوند به شما، هم کار خوب بکنند برایتان و هم آن انفجاری که احتمال هست، و من ترس از او دارم، آن حاصل نشود. این آن مطلبی است که عرض کردم که به طور موعظه میگویم. و مسئله اساسی است و سبک نگیرید این را. شما حالا ممکن است که خیلی توجه به مسائل نکنید اما یک وقت از دست بگذرد، وقتش بگذرد، و علاج برای هیچ کس ممکن نباشد. نه ما بتوانیم مهارش کنیم و نه شما بتوانید. این یک فکر میخواهد.
اسلام و تثبیت مالکیت مشروع
اما آنکه راجع به قضایاست. آنی که مربوط به من است، باید صحبت کنم. البته یک چیزهاییش مربوط به دولت است - یکی مربوط به وزارت کار است، یکی مربوط به