- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مدت گذاشته شده باشد بین اهالی کردستان یا بلوچستان با اهالی تهران؟ یک گرفتاریهایی شما دارید و همه قشرهای مملکت دارند که هر کدام همان محیط خودشان را دیدهاند، مشاهده کردهاند و گرفتاریهای خودشان را دیدهاند و شاید در ذهنشان این آمده باشد که جاهای دیگر این طور نباشد.
مشکلات فراگیر در کشور
من در این مدتی که اینجا بودم و گروههای مختلف آمدهاند، چه از کردستان، چه از جاهای دیگر، از بختیاری، از قشقایی، از همه اینها، این گروههای مختلف آمدهاند اینجا، و هر دستهای ادعا کردهاند که آن قدری که به ما ظلم شده است به دیگران نشده؛ آن قدری که ما عقب مانده هستیم دیگران نیستند. ما نه آب داریم؛ نه اسفالت داریم؛ و نه برق داریم؛ نه کذا. من به آنها هم گفتم که آقا شما محیط خودتان را میبینید. شما بروید جاهای دیگر هم ببینید، ببینید آنها دارند و شما ندارید؟ یا همه ندارید؟ اصلاً بنابراین بوده که نداشته باشید. من نمیگویم بروید عشایر را ببینید، دوردستها را؛ حالا به شما هم عرض میکنم شما بروید تهران، این محلههایی که در دوروبر تهران الآن واقع است - که من در نجف بودم، یک کاغذی به من نوشته بودند و صورت محلهها را نوشته بودند. در ذهن من این است که حدود 30 تا محله نوشته بودند که در تهران هست - اینها هم نه آب دارند و نه برق دارند، و نه اسفالت دارند، و نه خانه دارند. خانه هم ندارند! اگر تلویزیون را ملاحظه کرده باشید - من یک دفعه، دو دفعه، تلویزیون را که این را نشان میدادند نگاه کردم - هفت، هشت، ده نفر، بزرگ و کوچک، مثلاً از یک سوراخی در میآیند که اینها اسمش را «خانه» گذاشتهاند! یک سوراخی بود، یک عده بچه و بزرگ. و به من گفتند که اینجا اگر بخواهد این مثلاً زنی که مادر این بچههاست آب برای این بچهها بیاورد، باید کوزه را بردارد پنجاه پله یا چند پله زیادتر، از این گودال برود تا برسد به آنجایی که شیر آب است؛ کوزه را آب کند و برگردد. در زمستان شما ملاحظه کنید که چه خواهد شد! شما خیال نکنید که اطراف شما خراب است. این خرابی است که همه
مشکلات فراگیر در کشور
من در این مدتی که اینجا بودم و گروههای مختلف آمدهاند، چه از کردستان، چه از جاهای دیگر، از بختیاری، از قشقایی، از همه اینها، این گروههای مختلف آمدهاند اینجا، و هر دستهای ادعا کردهاند که آن قدری که به ما ظلم شده است به دیگران نشده؛ آن قدری که ما عقب مانده هستیم دیگران نیستند. ما نه آب داریم؛ نه اسفالت داریم؛ و نه برق داریم؛ نه کذا. من به آنها هم گفتم که آقا شما محیط خودتان را میبینید. شما بروید جاهای دیگر هم ببینید، ببینید آنها دارند و شما ندارید؟ یا همه ندارید؟ اصلاً بنابراین بوده که نداشته باشید. من نمیگویم بروید عشایر را ببینید، دوردستها را؛ حالا به شما هم عرض میکنم شما بروید تهران، این محلههایی که در دوروبر تهران الآن واقع است - که من در نجف بودم، یک کاغذی به من نوشته بودند و صورت محلهها را نوشته بودند. در ذهن من این است که حدود 30 تا محله نوشته بودند که در تهران هست - اینها هم نه آب دارند و نه برق دارند، و نه اسفالت دارند، و نه خانه دارند. خانه هم ندارند! اگر تلویزیون را ملاحظه کرده باشید - من یک دفعه، دو دفعه، تلویزیون را که این را نشان میدادند نگاه کردم - هفت، هشت، ده نفر، بزرگ و کوچک، مثلاً از یک سوراخی در میآیند که اینها اسمش را «خانه» گذاشتهاند! یک سوراخی بود، یک عده بچه و بزرگ. و به من گفتند که اینجا اگر بخواهد این مثلاً زنی که مادر این بچههاست آب برای این بچهها بیاورد، باید کوزه را بردارد پنجاه پله یا چند پله زیادتر، از این گودال برود تا برسد به آنجایی که شیر آب است؛ کوزه را آب کند و برگردد. در زمستان شما ملاحظه کنید که چه خواهد شد! شما خیال نکنید که اطراف شما خراب است. این خرابی است که همه